ما با بیش از 70 میلیون آمریکایی که به ترامپ رأی دادند ، چه می کنیم؟ | آمریکا و کانادا

[ad_1]

شکست سنگین دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 ایالات متحده یک پیروزی روانشناختی برای کل بشریت بود. ملت های جهان به تهدید وحشت دونالد ترامپ علیه آمریکایی ها احتیاج داشتند ، بنابراین آنها آرزوی شکست تحقیرآمیز او را داشتند. این آرزوی جمعی هیچ ارتباطی با رقیب وی جو بایدن نداشت. همه اینها مربوط به میل بشریت برای بازگشت به عقل سلیم و عقل پس از چهار سال فاجعه در معرض سرقت ترامپ بود.

صبح روز 7 نوامبر ، هنگامی که سرانجام جو بایدن برای پیروزی در انتخابات فراخوانده شد ، در آمریکا و سراسر جهان آهی از آرامش به صدا درآمد. اما وقفه کوتاه بود. اکنون آمریکایی ها و بقیه جهان در تعجب هستند که چگونه حدود 70 میلیون نفر پس از مدت ها نمایش فریب نژادپرستانه وی ، به دونالد ترامپ رای دادند.

سوال 73،701،667 رای دهنده

“چگونه 59،054،087 نفر می توانند اینقدر گنگ باشند؟” س questionالی که این صفحه نخست انگلیسی در صفحه نخست خود هنگام انتشار گزارشی از انتخاب مجدد جورج دبلیو بوش در سال 2004 مطرح کرد ، شاید یکی از به یادماندنی ترین عبارات تاریخ معاصر باشد. در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا.

جهان شاهد حمله و اشغال بوش بود ، ابتدا در افغانستان در سال 2001 و سپس در عراق در سال 2003. وی دید که چه نوع انسانی است و چه مقدار آسیب می تواند به کل بشریت وارد کند. با این حال آمریکایی ها او را دوباره به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند. بنابراین موضوع تابلوئید انگلیس خشن و خشن بود (خصوصاً از کشوری که آن زمان به رهبری تونی بلر رهبری می شد) ، اما این نیز مشروع بود.

و س questionsالات در سال 2020 ادامه دارد. از 21 نوامبر ، 73،781،603 نفر به ترامپ رأی دادند که 47.2 درصد از کل آرا count شمارش شده را تشکیل می دهد. همین آمار به ما می گوید که 79،816،557 آمریکایی به بایدن رأی داده اند ، که در حدود 51.1 درصد از کل آرا count شمارش شده است.

این اعداد بدی نیستند – دونالد ترامپ در خارج از دفتر خود رأی داد ، بیشتر آمریکایی ها ، به ویژه سیاه پوستان و سایر جوامع حاشیه ای ، در معرض نژادپرستی تاریخی ، سیستمی و لاعلاج کشور هستند. دلایل زیادی برای بزرگداشت این واقعیت وجود دارد. اما دلایل زیادی نیز برای جستجوی روح وجود دارد.

حتی وقتی به ایالت های به اصطلاح “آبی” نگاه می کنید ، مثل زادگاه من نیویورک ، هزاران ، اگر نه میلیون ها طرفدار سرسخت ترامپ را می بینید. ترامپ در انتخابات سال 2020 نیویورک را از دست داد ، اما تنها 58.3 درصد از مردم نیویورک به او رأی دادند. 40.4 درصد رأی دهندگان از رای خود برای نشان دادن حمایت از یک جنایتکار نژادپرست که تغییرات آب و هوایی را انکار می کند و خون بیش از 200000 آمریکایی بی گناه در دستان او است ، استفاده کرد ، زیرا وی نتوانست کشور را از طریق شیوع ویروس کرونا هدایت کند. . اینها از هر 10 نفر چهار نفر هستند که هر روز در راه کار یا پارک محلی آنها را ملاقات می کنم. این یک واقعیت ترسناک است.

گول این حالتهای “آبی” و “قرمز” را نخورید. در هر حالت آبی رنگ قرمز و در هر حالت قرمز رنگ آبی وجود دارد. هیچ جایی جداگانه بین اوهایو و آیداهو ، داکوتای شمالی و تگزاس وجود ندارد که به جمهوری خواهان بدهد در حالی که دموکرات ها زندگی صعودی خود را در صلح زندگی می کنند.

چگونه واقعیت ترسناک را بخوانیم

دموکرات ها انتخابات سال 2020 را “نبردی برای روح کشور” اعلام کرده بودند. این واقعیت که حدود 70 میلیون آمریکایی به شارلاتان شیطانی رأی دادند ، ترامپ است ، بسیاری از آمریکایی ها را به فکر فرو برد که دقیقاً این “روح” که فکر می کنند برای نجات می جنگند چیست.

در 5 نوامبر ، نیویورک تایمز مقاله ای از رکسانا گی را با عنوان “این آمریکا است” منتشر کرد. یک روز بعد ، عنوان به “من شکسته ام ، اما آماده مبارزه هستم” تغییر یافت. این تغییر خاص در عنوان ، مظهر اضطرابی بود که نه تنها توده های آمریکایی که به ترامپ رأی ندادند ، بلکه به اصطلاح “مقاله پروتکل” پس از انتخابات ریاست جمهوری را نیز درگیر خود کرد. سردبیران نیویورک تایمز بدیهی است که نمی دانند با میلیونها آمریکایی که به ترامپ رأی داده اند ، حتی پس از چهار سال مشاهده دامنه و عمق شخصیت شیطانی وی ، چه باید بکنند.

اگرچه عنوان تغییر کرده است ، اما واقعیت نگران کننده در متن اصلی متن باقی مانده است ، روکسان گی می نویسد: “این انحرافی نیست. این واقعاً کشور ماست و ضرب المثل “ما” است. اگر توجه کرده باشید یا نژادپرستی و میزان واقعی بودن آن را درک کنید ، نحوه برگزاری این انتخابات تعجب آور نخواهد بود. “

روکسان گی تنها زن آمریکایی نیست که این جستجوی روح را آغاز می کند. زندگی در کشوری که تقریباً نیمی از مردم به یک شیادی بیگانه ستیزی رای دادند که چهار سال پس از آشکار شدن چنین ظلمهایی دستور داد نوزادان را از دست مادرانشان ربوده و در قفس قرار دهند. کار آسان

نوح برلاتسکی در ایندیپندنت نوشت: “من فکر می کنم این یک اشتباه است که خود را متقاعد کنیم ترامپ یا ترامپیسم به راحتی شکست می یابد.” وی افزود: “حقیقت این است كه همانطور كه ​​دوباره می آموزیم ، ترامپ با تمام بی لیاقتی ، بی ادبی و بی رحمی خود ، نسخه ای قدرتمند ، زشت و سرسخت از رویای آمریكایی را در خود جای داده است.”

با این وجود همه این ارزیابی های صادقانه مشکلی دارند. همه آنها حزب دمکرات را از چنگال خارج می کنند. فساد ، بی کفایتی و قدرت ارتجاعی آشکار حزب دمکرات را نمی توان نادیده گرفت که سعی در درک این اعداد فاجعه بار دارد. حزب دموکرات به ما گفت که بایدن یک انتخاب مطمئن است ، و او تقریباً انتخابات را به دلیل بی ادبی نژادپرستانه از دست داد زیرا آمریکایی ها فاقد یک انتخاب واقعاً بینشی متناسب با شرایط دشوار آنها بودند.

در مورد نتایج این انتخابات بیش از حد خوانده نشده است. به آمریکایی ها بین یک دزد جمهوریخواه و یک دموکرات رک و صریح حق انتخاب داده شد – نیمی از آنها یکی و نیمی دیگر را انتخاب می کنند. چه چیز عجیبی در این مورد وجود دارد؟ زباله های موجود در زباله های بیرون – همانطور که می گویند. “او ممکن است پسر آب *** h باشد ، اما او پسر ما ab *** h است.” اعتقاد بر این است که رئیس جمهور فرانکلین روزولت در مورد دیکتاتور نیکاراگوئه آناستازیو سوموزا صحبت کرده است. خوب ، آنچه چرخش اتفاق می افتد. بدیهی است ، این همان چیزی است که جمهوری خواهان درباره ترامپ فکر می کنند: او پسر آنها در بلغارستان است

محور سیاست آمریکا

بخش قابل توجهی از کسانی که به ترامپ رأی دادند بدون شک نژاد پرستانه غیرقابل بازگشت هستند و مشتاق داشتن همتای کاخ سفید در کاخ سفید هستند. آنها بقایای تاریخ وحشتناک نژادپرستی هستند که برای این کشور همیشه نهایی است و خواهد بود. هیچ درمانی وجود ندارد.

اما این تصویر کامل نیست. همچنین بخش قابل توجهی از این حوزه انتخابیه قابل بازخرید است و رای آنها به ترامپ شاخص چیزی است که در تاریخ آمریکا بسیار اخیر است. سوال این است که آیا مردم می خواهند این داستان را به خاطر بسپارند؟

از زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان در دهه 1980 ، کانون سیاست های آمریکا به سمت راست تغییر جهت داده است. در آوریل 1980 ، مأموریت رسوایی جیمی کارتر برای نجات گروگان های آمریکایی در ایران به فاجعه ختم شد ، غرور نظامی آمریکا را زخمی کرد و زمینه را برای نظامی گری مبارز رونالد ریگان فراهم کرد. ریگان در هشت سال قدرت خود ، فرهنگ سیاسی آمریكا را به سمت راست و با آن رهبری فاسد و ناجوانمردانه حزب دموكرات سوق داده است. طی چند دهه آینده ، دموکرات ها آنقدر به سمت راست حرکت کردند که امروزه سیاستمداران نسبتاً مترقی مانند الکساندریا اوکاسیو-کورتس یا برنی سندرز توسط بسیاری به عنوان پیشتاز انقلاب بلشویکی شناخته می شوند.

برای نجات “روح” آمریکا ، این مرکز کانون باید به همان جایی که قبل از ریگان بود ، پس از جنگ ویتنام ، هنگامی که ترکیبی از احساسات ضد جنگ و قیام های حقوق مدنی ، سیاست های کشور را شکل داد ، برگردانده شود. این تنها راه ترمیم سیاست های آمریکا با آگاهی اساسی از وحشت تاریخی است که بر جهان اعمال کرده است. این اتفاق نخواهد افتاد تا زمانی که آمریکایی ها تاریخ داخلی خود را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ جهان که در دست نظامی گری مبارز آنها است ، نبینند.

هنگامی که رسانه های آمریکایی کامالا هریس را به خاطر “تاریخ سازی” جشن گرفتند ، اولین زن سیاه پوستی بود که به عنوان دومین دفتر بلند مرتبه ایالات متحده انتخاب شد ، یک تماشای کامل از این خودمحوری وجود داشت. البته هریس فقط به این دلیل که وارد تاریخ آمریکا شده است “داستان” نساخت.

تاریخ آمریکا “تاریخ” نیست. این فقط تاریخ آمریکا است. ده ها زن در سراسر جهان این داستان را مدتها قبل از کامالا هریس خلق کردند. سیریماو بندرانایکه این داستان را در سال 1960 ، حدود 80 سال قبل از کامالا هریس ، زمانی که نخست وزیر سریلانکا بود ، و پس از آن دهها زن دیگر در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین ایجاد کرد.

آنچه در آمریكا اتفاق افتاد این بود كه پس از تقریباً دو و نیم قرن پیرتر شدن مردان سفیدپوست در این كشور ، یك مرد پیر سفیدپوست دیگر یك ضرورت سیاسی را تشخیص داد و یك زن را به عنوان شریک زندگی خود منصوب كرد. این ولایت شناسی بیمارگونه آمریکایی ها است که باید حل و درمان شود.

اخیراً ، سیاست آمریکا به معنای احیای حافظه تاریخی خود ، بازگشت به سخنرانی تاریخی مارتین لوتر کینگ “فراتر از ویتنام” در سال 1967 ، و به یاد آوردن روش پیوند نژادپرستی و نظامی گری با یکدیگر است – و بنابراین ایالات متحده را دوباره به عقب بازگرداند. بازگشت به بشریت به عنوان یک کل.

جو بایدن و کمالا هریس و کل رهبری دموکرات ها ، از کلینتون گرفته تا اوباما ، میوه استانی گرایی آمریکا هستند. آنها به سختی می توانند آن را ببینند ، چه رسد به اینکه آن را درمان کنند. مترقی ترین نیروهای این کشور هستند که می توانند این واقعیت تاریخی را به یک واقعیت سیاسی تبدیل کنند. در سیاست های ارتجاعی به آمریکایی ها گزینه ای بهتر از بانی و کلاید بدهید و آنها تصمیمات بهتری می گیرند.

نظرات بیان شده در این مقاله از نظر نویسنده است و لزوماً منعکس کننده تحریریه الجزیره نیست.



[ad_2]