[ad_1]
در قلب فاجعه جاری در سودان یک هجو آشنا نهفته است.
برای دههها، کشورهای خاورمیانه از کودتاهای نظامی که به نام نجات، غرور و رفاه ملی انجام میشد، رنج میبردند، که همواره به فاجعه ختم میشد.
بسیاری از کودتاهای دهه 1950 و 1960 – از سوریه گرفته تا سودان، از طریق مصر، عراق، یمن و لیبی – توسط افسران جوانی با بینش های بلند و امید زیادی برای جایگزینی وضعیت وحشتناک موجود با وضعیتی بهتر، مرفه تر، رهبری شد. آینده، فارغ از تحقیر و شکست.
اما کودتاهای اخیر، مانند کودتای الجزایر در سال 1992، مصر در سال 2013 و سودان در سال 2021، فاقد چشمانداز و جاهطلبی فراتر از صرفاً مسدود کردن تغییرات سیاسی و بازگرداندن وضعیت وحشتناک قبلی هستند که به نفع قدرت و امتیازات نظامی بود.
همه این کودتاها، صرف نظر از اهداف اولیهشان، عموماً به فاجعه ختم میشوند، و با این حال، این مسخره همچنان ادامه دارد، زیرا ژنرالهای امروزی مدام حماقتهای پیشینیان خود را تا بی نهایت تکرار میکنند، افسوس.
اگر کودتاها به نفع دولت بود، سودان مرفه ترین کشور منطقه خواهد بود. از زمان استقلال این کشور در سال 1958 بیش از ده ها کودتا و تلاش برای کودتا صورت گرفته است.
اما اینطور نیست. همه کودتاهای او – تلاش شده و شکست خورده – تأثیر مخربی بر کشور داشت، سرکوب جمعیت در حال مبارزه را به راه انداخت و دولت را بی ثبات کرد.
علیرغم این تاریخ غم انگیز، کسانی که هرگز در میدان نبرد پیروز نشده اند، همچنان مشتاق حمله به غیرنظامیان و نهادهای مدنی و سرکوب خشونت آمیز احزاب سیاسی به گونه ای که گویی دشمنان دولت هستند، همه برای حفظ قدرت خود هستند.
در میان معدود مطالعات جدی در مورد ارتش های عربی، مقاله ای از مرکز عربی برای تحقیقات و مطالعات سیاسی است که به الگوی رفتاری مشترک در اکثر کودتاها، از جمله آخرین کودتاها در سودان اشاره می کند.
این سازمان استدلال میکرد که وقتی رهبران کودتا قدرت سیاسی را به دست گرفتند، داوطلبانه آن را رها نکردند. به عبارت دیگر، قدرت را به دست نمی گیرند تا دیگران را بر خود حکومت کنند. و رهبران کودتا پس از عزل رئیس دولت نسبت به یکدیگر بدگمان شده و تمایل به مخالفت با یکدیگر دارند.
علاوه بر این، رهبران نظامی و رهبران سیاسی تمایل به نظامی کردن سیاست و سیاسی کردن ارتش به ضرر نهادهای دولتی و مردم دارند. ناتوان یا ناتوان از ارائه راهحلهای اقتصادی-اجتماعی برای مشکلات ملتهای خود، به پوپولیسم مذهبی، فرقهگرایی یا تنها زبانی که میدانند یعنی زور متوسل میشوند. آنها بی ثباتی را به نام ثبات و ترس را به نام امنیت ادامه می دهند.
بنابراین تعجب آور نیست که رهبران کودتا در سودان، ژنرال عبدالفتاح البرهان، فرمانده ارتش، و ژنرال محمد حمدان “همدی” داگالو، رئیس نیروی پشتیبانی سریع (RSF) همین روش های فریبکارانه را دنبال کردند. به معنای انحصار قدرت پس از سرنگونی عمر البشیر رئیس جمهور در سال 2019 است.
این که ژنرال های سرکش، نخست وزیر غیرنظامی عبدالله حمدوک را در سال 2022، حدود 14 ماه پس از دستیابی به توافق با نیروهای آزادی و تغییر، که رهبری جنبش مدنی را برای به چالش کشیدن رژیم البشیر رهبری می کرد، برکنار کردند، شوکه کننده نبود.
با افزایش فشار ملی و بینالمللی، آنها بر سر یک توافق جدید، یک توافق چارچوب انتقالی، مذاکره کردند که از طریق آن تلاش کردند قدرت را حفظ کنند.
با افزایش نفوذ آنها، سوء ظن آنها به یکدیگر نیز افزایش می یابد. زمانی که تلاشها برای تقسیم قدرت با شکست مواجه شد، تنها مسئله زمان بود که بیاعتمادی و اختلاف آنها به رویارویی آشکار و خونین تبدیل شود.
از آنجایی که درگیری ها در خیابان های خارطوم و دیگر شهرهای بزرگ شدت می گیرد و فرصت های آشتی روز به روز کمرنگ می شود، نمی توان گفت چه زمانی ممکن است جنگ پایان یابد یا چه کسی بیشتر پیروز شود.
آنچه تاکنون واضح است این است که RSF کمتر قدرتمند، اما متحرک تر و آزمایش شده در نبرد، استراتژی های نامتقارن را دنبال کرده و به سرعت در مراکز حساس قدرت مستقر شده است تا به پیروزی های سریع در برابر ارتش کم تحرک دست یابد. همچنین تلاش می کند البرهان را بگیرد یا بکشد و در نتیجه ضربه روحی قاطعی به نیروهای مسلح وارد کند.
اگر RSF به یک پیروزی سریع دست پیدا نکند و نبرد بی وقفه ادامه یابد، ارتش ملی بزرگتر و قدرتمندتر، که از مزیت سلاح های پیشرفته تری مانند جت های جنگنده برخوردار است، ممکن است در نهایت پیروز شود، البته به قیمتی هولناک برای سودان و مردم سودان. .
البته البرهان و حمدی که پیش از مقابله با البشیر از حامیان قدرتمند دیکتاتوری البشیر بودند، تاریخ طولانی و خونینی از دارفور تا یمن دارند. آنها علیه قیام مردمی 2019 علیه البشیر توطئه کردند و تحول سیاسی به حکومت غیرنظامی را تضعیف کردند. و امروز هر دوی آنها عملاً خود را از هرگونه حق رهبری کشور سلب کرده اند و بدبینانه آن را در مسیر خونریزی و ویرانی کشانده اند.
با این حال، این دو مرد قوی دارای شجره نامه های بسیار متفاوتی هستند و ریاست دو نیروی نظامی بسیار متفاوت را بر عهده دارند. در حالی که البرهان یک سرباز حرفهای بود که در ردههای ارتش با ساختارها و سیستمهای عملیاتی روشن ترقی میکرد، همدی یک قاچاقچی شتر متقلب بود که به مزدور تبدیل شد و به رهبر یک شبه نظامی شرور تبدیل شد که تجارت غیرقانونی انجام میداد و تحت هوس و هوس او عمل میکرد.
تخلفات البرهان با توجه به موقعیت او به عنوان رئیس ارتش، ظالمانه است. اما دقیقاً به همین دلیل است که سودان مستحق یک ارتش ملی است که رهبران آن حرفه ای، قانونی و پاسخگو به دولت باشند.
هر ایالتی به یک ارتش ملی واقعی نیاز دارد یا مستحق آن است، اما هیچ دولتی به یک شبه نظامی در سایه نیاز ندارد که فراتر از قانون عمل کند. این دستور العملی برای فاجعه ابدی است.
این بدان معنا نیست که مردم سودان اکنون باید در حالی که قدرتمندان با آنها به بهای امنیت و ثبات کشور مبارزه می کنند، طرفی بگیرند. صرف نظر از نتیجه، زمانی که این نبرد خونین و بی معنی به پایان رسید، امیدواریم به زودی، سودان نیاز به بازنگری ارتش خود و خلاص شدن از شر همه شبه نظامیان داشته باشد.
سودانیها که مجبور به انتخاب کمترین شر از دو شر میشوند، باید گزینه سومی را انتخاب کنند: دولتی به رهبری غیرنظامیان و منتخب دموکراتیک که بر بازگشت ارتش به پادگانهایش نظارت میکند.
[ad_2]