داستان اولین عزاداری زندانیان ایرانی آخرین خبرها

[ad_1]

5fa8d74b54672_5fa8d74b54674

در روزهای اولیه عزاداری با احتیاط و مخفیانه و همچنین دور از چشم سنگرهای باتیست انجام می شد. به نام خدا ، ما در درجه اول نمی خواستیم جنگ و نبرد را شروع کنیم ، و نباید حسن نیت خود را با سر شهدا در روز عاشورا و تاسوعا از دست بدهیم.

9 نوامبر 1980 – سالگرد اولین ماه محرم در اسارت. برای اولین بار آزادگان با شکوه کشورمان در قلب دشمن بعثی ، علیرغم همه فشارها و هشدارهای عراقی ها برای جلوگیری از این امر ، تا شب عاشورا ادامه یافتند.

در ادامه ، گزیده ای از کتاب “واگوی سعید” را مرور می کنیم که شامل خاطرات “سیداحمد کشمی” است. این همان روایت آزاد است: در اولین سال اسارت ما ، ماه محرم مصادف با آبان و دسامبر 1980 بود. عراقی ها در ایام محرم دائماً به ویژگی ها و علائم هشدار می دادند و به آنها اشاره می کردند. تمام تلاش آنها برای جلوگیری از عزاداری زندانیان بود. اما چگونه ممکن است باشد! مراحل عزاداری از روز اول محرم با تعیین نگهبان داوطلبانه آغاز شد.

البته در اوایل عزاداری با احتیاط و مخفیانه و دور از چشم سنگرهای باتیست انجام می شد. به نام خدا ، ما در درجه اول نمی خواستیم جنگ و نبرد را شروع کنیم ، و نباید حسن نیت خود را با سر شهدا در روز عاشورا و تاسوعا از دست بدهیم. عزاداری هر شب مخفیانه تکرار می شد ، اما هرچه به روز عاشورا نزدیک می شدیم ، عزاداری ما قوت و قوت بیشتری می گرفت تا اینکه به شب عاشورا رسیدیم.

شب عاشورای سال 1980 در رمضیه و در قلب دشمن برای ما رقم خورد. عزاداری بچه ها و فریاد “واخسین” از همه استراحتگاه ها در اردوگاه به گوش می رسید. از هر سه گوشه زندان رمادی صدای مداحی ، ناله و ضرب و شتم سر شهدا می آمد.

افسران ، درجه داران و سربازان عراقی به تعداد 20 نفر ، به هر آسایشگاه شتافتند و با میله های آهنین و شلاق به هر کودک حمله کردند. بنابراین حتی یکی از نزدیک به 2000 زندانی در اردوگاه نیز از ضرب و شتم بعثی ها توسط عراقی ها نجات پیدا نکرد.

چهره کودکان چشمگیر ، همه کبود و زخمی ، اما خوشحال بود. گویی حمله ناجوانمردانه دشمن برای آنها عزیزتر از عسل است. جالب اینجاست که تعدادی از برادران اهل سنت نیز در آسایشگاه 9 حضور داشتند. بزرگتر ما مرحوم عنایت ، از برادران اهل سنت بسیار فرزانه ، شجاع و نجیب بود. آنها در این عزاداری برادران شیعه خود را نیز همراهی می کردند.

در روزهای اولیه عزاداری با احتیاط و مخفیانه و همچنین دور از چشم سنگرهای باتیست انجام می شد. به نام خدا ، ما در درجه اول نمی خواستیم جنگ و نبرد را شروع کنیم ، و نباید حسن نیت خود را با سر شهدا در روز عاشورا و تاسوعا از دست بدهیم.

آخرین اخبار (khabarfoori.com)

5fa8d74b54672_5fa8d74b54674

9 نوامبر 1980 – سالگرد اولین ماه محرم در اسارت. برای اولین بار آزادگان با شکوه کشورمان در قلب دشمن بعثی ، علیرغم همه فشارها و هشدارهای عراقی ها برای جلوگیری از این امر ، تا شب عاشورا ادامه یافتند.

در ادامه ، گزیده ای از کتاب “واگوی سعید” را مرور می کنیم که شامل خاطرات “سید احمد کشمی” است. این همان روایت آزاد است: در اولین سال اسارت ما ، ماه محرم مصادف با آبان و دسامبر 1980 بود. عراقی ها در ایام محرم دائماً به ویژگی ها و علائم هشدار می دادند و به آنها اشاره می کردند. تمام تلاش آنها برای جلوگیری از عزاداری زندانیان بود. اما چگونه ممکن است باشد! مراحل عزاداری از روز اول محرم با تعیین نگهبان داوطلبانه آغاز شد.

البته در اوایل عزاداری با احتیاط و مخفیانه و دور از چشم سنگرهای باتیست انجام می شد. بسم الله ما از ابتدا نمی خواستیم جنگ راه بیندازیم و نمی خواستیم از ادب به سر شهدا در روز عاشورا و تاسوعا محروم شویم. عزاداری هر شب مخفیانه تکرار می شد ، اما هرچه به روز عاشورا نزدیک می شدیم ، عزاداری ما قوت و قوت بیشتری می گرفت تا اینکه به شب عاشورا رسیدیم.

شب عاشورای سال 1980 در رمضیه و در قلب دشمن برای ما رقم خورد. عزاداری بچه ها و فریاد “واخسین” از همه استراحتگاه ها در اردوگاه به گوش می رسید. از هر سه گوشه زندان رمادی صدای مداحی ، ناله و ضرب و شتم سر شهدا می آمد.

افسران ، درجه داران و سربازان عراقی به تعداد 20 نفر ، به هر آسایشگاه شتافتند و با میله های آهنین و شلاق به هر کودک حمله کردند. بنابراین حتی یکی از نزدیک به 2000 زندانی در اردوگاه نیز از ضرب و شتم بعثی ها توسط عراقی ها نجات پیدا نکرد.

چهره کودکان چشمگیر ، همه کبود و زخمی ، اما خوشحال بود. گویی حمله ناجوانمردانه دشمن برای آنها عزیزتر از عسل است. جالب اینجاست که تعدادی از برادران اهل سنت نیز در آسایشگاه 9 حضور داشتند. بزرگتر ما مرحوم عنایت ، از برادران اهل سنت بسیار فرزانه ، شجاع و نجیب بود. آنها در این عزاداری برادران شیعه خود را نیز همراهی می کردند.

[ad_2]