“فلسفه فیزیک” از نظر “شهید هسته چهارم” ، دکتر محسن فهری زاده / قسمت 2 | آخرین خبرها

[ad_1]

5fc7d1d6af6d6_2020-12-02_21-11

یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشت: شهید محسن تعجب می کند که چگونه مردم اروپا توانستند از یک “جهان منسجم” و “مکانیک قابل توجه” به یک دیدگاه الحادی یا بی معنی از جهان بروند؟

در یادداشت دوم پس از ترور دکتر محسن ، فهری زاده حسن رحیم پور (ازگدی) مظلومیت شهدای هسته ای در کشور و خارج از کشور و همچنین دیدگاه های شهید محسن در بیان رابطه درست و غلط فیزیک و متافیزیک را شرح می دهد:

(اولین یادداشت را اینجا بخوانید)

4- همسر شهيد گزارش داد كه هنگام خونريزي بيشتر نگران نگهبانان خود بود و آنها را فرياد زد كه جلو نروند تا آنها را آزار ندهد. همکاران وی گفتند اگرچه دو نخست وزیر عصبانی صهیونیست علناً دکتر فهری زاده را هدف اعلام کردند و آمریکایی ها و عوامل آنها تشنه خون وی بودند ، اما وی در داخل کشور نیز تحت فشار و آزار و اذیت بود. آنها به نام بورژوازی دستهایشان را بستند و دستهایشان را گره زدند ، هدف مسلسل تروریستی دولت غربی قرار گرفتند و مخالفان داخلی پروژه وی نمی خواستند درباره تصمیمات خود بحث و گفتگو كنند یا مسئولیت آنها را بپذیرند.

5. شهید فهری زاده در نگارش کتابهایی درباره ارتباط فیزیک و فلسفه و همچنین ارتباط “فلسفه علم” و معرفت شناسی با مشکلات انسانی و نیازهای حیاتی شرکت کرد و س askedال کرد که چرا نهاد فلسفه اسلامی روی صحنه نمی ایستد و شاخه های جدیدی ایجاد نمی کند؟ چرا تأثیر آن در علوم تجربی و انسانی برای دانشجویان “فلسفه علم” به درستی توضیح داده نشده است و فلاسفه این قرن مقابله با مشکلات اساسی علم را جدی نمی گیرند؟ مقالاتی که تفسیرهای فلسفی علم را بر اساس اصول فلسفه اسلامی نقد می کنند ، کجا هستند؟ چرا فلاسفه امروزی غالباً برای استناد به مثالها و مثالهای جدید کافی هستند ، به جای اینکه مثلاً دیدگاه فلسفی وجود را روشن و تحلیل کنند؟ در حالی که فلسفه غرب با مبانی معرفتی خود در جنگ حضور داشت ، در حال حاضر و در تعامل با علم و در هر چالش زندگی می کرد ، متولد شد و فرزندان مشروع و نامشروع بسیاری داشت و در سازگاری علم و سبک زندگی نقش داشت؟ انیشتین گفت که تئوری “نسبیت” آنقدر ثمر می دهد که دیگر آن را نمی فهمم.

در این هنگام یادم آمد که اینها برخی از س questionsالاتی بود که ما سال گذشته در فیض و دانشگاه تهران پرسیدیم و یکی در کوما آن را دروغ و تضعیف حوزه علمیه خواند و دیگری در تهران آنرا خارج از علم خواند! و دانشگاه را می شناخت.

شهید محسن همچنین فیزیک و فلسفه را به گونه ای به هم پیوند داد که اگر مرزهای آنها برآورده شود ، حتی اگر ابزار کاملاً متفاوت و دامنه مستقلی داشته باشند ، یکدیگر را تغذیه و حتی اصلاح می کنند.

در رمزگشایی از شهید دکتر فهری زاده ، اگر “ایدئولوژی” مبتنی بر “جهان بینی” و جهان بینی مبتنی بر “شناخت” است و اگر م effectiveثرترین ابزار شناخت تجربه حسی است (از تعبیر کلی “مشاهده” برای معنا استفاده می کند) ، چرا نقش فیزیک در “شناخت” باید دست کم گرفت؟ فیزیک ورودی به یک منظر منحصر به فرد برای مشاهده افق ها است ، زیرا زیست شناسی و علوم شناختی که در روانشناسی پیشرفت می کنند وضعیتی مشابه فیزیک دارند و البته این ارتباطات نباید مرزهای علم را محو کند و نسبیت گرایی به معنای کاذب گیج کننده است علم و فلسفه بودن.

شهید محسن دیدگاه هایی مانند پوپر و پیروان ایرانی او را نه تنها غیر فلسفی بلکه منجر به فروپاشی علم می داند و دخالت غیرمنطقی و افراطی علم و فلسفه را برای هر دو نگران کننده می داند و می نویسد که گرچه من هرگز نمی خواستم با فیزیک به خدا برسم ، اما با فلسفه. بدون پیشگویی) آیا رسیدن به خدای ناقص امکان پذیر است؟ وی به طور كامل فیزیك را یك بستر م effectiveثر (نه بیشتر و نه كم) برای عرفان به نام “علوم طبیعی” می خواند و می گوید كه فیزیك در ابعاد آن جلوه های زیبا و باشكوه امام را نشان می دهد و من شخصاً نه تنها فیزیك بلکه حل مسئله را نیز دوست دارم. بلکه از نظر معنوی مرا برده و بر ایمان من افزود.

شهید محسن تعجب می کند که چگونه مردم اروپا توانستند از یک “جهان مستحکم” و “مکانیک قابل توجه” به یک دیدگاه ملحدانه یا بی معنی از جهان بروند؟ و چرا آنها با سهمیه های آزمایشی و ریاضی موافقت کردند؟ آیا ذهن ، به ویژه هنگامی که با شواهد علمی پشتیبانی می شود ، جایی برای “الحاد” یا “بدبینی” (که دشمن خونین “ذهن” است) دارد؟ از کدام مسیر انحرافی رفتند تا به ورطه برسند؟

یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشت: شهید محسن تعجب می کند که چگونه مردم اروپا توانسته اند از یک “جهان منسجم” و “مکانیک قابل توجه” به یک دیدگاه ملحدانه یا بی معنی از جهان بروند؟

آخرین اخبار (khabarfoori.com)

5fc7d1d6af6d6_2020-12-02_21-11

در یادداشت دوم پس از ترور دکتر محسن ، فهری زاده حسن رحیم پور (ازگدی) مظلومیت شهدای هسته ای در کشور و خارج از کشور و همچنین دیدگاه های شهید محسن در بیان رابطه درست و غلط فیزیک و متافیزیک را شرح می دهد:

(اولین یادداشت را اینجا بخوانید)

4- همسر شهيد گزارش داد كه هنگام خونريزي بيشتر نگران نگهبانان خود بود و آنها را فرياد زد كه جلو نروند تا آنها را آزار ندهد. همکاران وی گفتند اگرچه دو نخست وزیر عصبانی صهیونیست علناً دکتر فهری زاده را هدف اعلام کردند و آمریکایی ها و عوامل آنها تشنه خون وی بودند ، اما وی در داخل کشور نیز تحت فشار و آزار و اذیت بود. آنها به نام بورژوازی دستهایشان را بستند و دستهایشان را بستند ، هدف مسلسل تروریستی دولت غربی قرار گرفتند و مخالفان داخلی پروژه وی نمی خواستند درباره تصمیمات خود بحث و گفتگو كنند یا مسئولیت آنها را بپذیرند.

5- شهید فخری زاده در نگارش کتابهایی در رابطه با ارتباط فیزیک و فلسفه و همچنین در ارتباط “فلسفه علم” و معرفت شناسی با مشکلات و نیازهای حیاتی انسان شرکت کرد و پرسید چرا نهاد فلسفه اسلامی وجود ندارد و شاخه های جدیدی ایجاد نمی کند؟ چرا تأثیر آن در علوم تجربی و علوم انسانی برای دانشجویان “فلسفه علم” به درستی توضیح داده نشده است و فلاسفه این قرن مقابله با مشکلات اساسی علم را جدی نمی گیرند؟ مقالاتی که تفسیرهای فلسفی علم را بر اساس اصول فلسفه اسلامی نقد می کنند ، کجا هستند؟ چرا فلاسفه امروزی غالباً برای استناد به مثالها و مثالهای جدید کافی هستند ، به جای اینکه مثلاً دیدگاه فلسفی وجود را روشن و تحلیل کنند؟ در حالی که فلسفه غرب با مبانی معرفتی خود در جنگ حضور داشت ، در حال حاضر و در تعامل با علم و در هر چالش زندگی می کرد ، متولد شد و فرزندان مشروع و نامشروع بسیاری داشت و در سازگاری علم و سبک زندگی نقش داشت؟ انیشتین گفت که تئوری “نسبیت” آنقدر ثمر می دهد که دیگر آن را نمی فهمم.

در این هنگام یادم آمد که اینها برخی از س questionsالاتی بود که ما سال گذشته در فیض و دانشگاه تهران پرسیدیم و یکی در کوما آن را دروغ و تضعیف حوزه علمیه خواند و دیگری در تهران آنرا خارج از علم خواند! و دانشگاه را می شناخت.

شهید محسن همچنین فیزیک و فلسفه را به گونه ای به هم پیوند داد که اگر مرزهای آنها برآورده شود ، حتی اگر ابزار کاملاً متفاوت و دامنه مستقلی داشته باشند ، یکدیگر را تغذیه و حتی اصلاح می کنند.

در رمزگشایی از شهید دکتر فهری زاده ، اگر “ایدئولوژی” مبتنی بر “جهان بینی” و جهان بینی مبتنی بر “شناخت” است و اگر م effectiveثرترین ابزار شناخت تجربه حسی است (از تعبیر کلی “مشاهده” برای معنا استفاده می کند) ، چرا نقش فیزیک در “شناخت” باید دست کم گرفت؟ فیزیک ورودی به یک منظر منحصر به فرد برای مشاهده افق ها است ، زیرا زیست شناسی و علوم شناختی که در روانشناسی پیشرفت می کنند وضعیتی مشابه فیزیک دارند و البته این ارتباطات نباید مرزهای علم را محو کند و نسبیت گرایی به معنای کاذب گیج کننده است علم و فلسفه بودن.

شهید محسن نظرات پوپر و پیروان ایرانی او را نه تنها غیر فلسفی بلکه منجر به فروپاشی علم می داند و تداخل غیرمنطقی و افراطی علم و فلسفه باعث آشفتگی یکدیگر می شود و می نویسد که گرچه من هرگز نمی خواستم با فیزیک به خدا برسم ، اما با فلسفه بدون پیشگویی) آیا رسیدن به خدای ناقص امکان پذیر است؟ وی به طور كامل فیزیك را یك بستر م effectiveثر (نه بیشتر و نه كم) برای عرفان به نام “علوم طبیعی” می خواند و می گوید كه فیزیك در ابعاد آن جلوه های زیبا و باشكوه امام را نشان می دهد و من شخصاً نه تنها فیزیك را دوست دارم بلكه حل مسئله را نیز دوست دارم. بلکه از نظر معنوی مرا برده و بر ایمان من افزود.

شهید محسن تعجب می کند که چگونه مردم اروپا توانستند از یک “جهان مستحکم” و “مکانیک قابل توجه” به یک دیدگاه ملحدانه یا بی معنی از جهان بروند؟ و چرا آنها با سهمیه های آزمایشی و ریاضی موافقت کردند؟ آیا ذهن ، به ویژه هنگامی که با شواهد علمی پشتیبانی می شود ، جایی برای “الحاد” یا “بدبینی” (که دشمن خونین “ذهن” است) دارد؟ از کدام مسیر انحرافی رفتند تا به ورطه برسند؟

[ad_2]