چرا اروپا برای مرگ در دریای مدیترانه عزادار نیست؟ | پناهندگان

[ad_1]

بر اساس گزارش 12 آوریل سازمان بین المللی مهاجرت (IOM) سازمان ملل متحد، حداقل 441 پناهجو بین ژانویه تا مارس 2023 در مدیترانه مرکزی غرق شدند که این مرگبارترین سه ماهه از سال 2017 است. آنتونیو ویتورینو، مدیر کل IOM در پاسخ به این ارقام گفت: «بحران بشردوستانه جاری در مدیترانه مرکزی غیرقابل تحمل است.

با این حال، ما در واقع این مرگ ها را تحمل می کنیم.

این از آمار غم انگیز IOM مشهود است. پروژه مهاجران گمشده این سازمان از سال 2014 تاکنون نزدیک به 25000 مورد غرق شدن در دریای مدیترانه را ثبت کرده است. تعداد واقعی کشته ها احتمالاً بسیار بیشتر است.

با این حال، مقامات اروپایی هیچ تلاش واقعی برای ایجاد مسیرهای امن و قانونی برای پناهجویان به اروپا انجام نداده اند. برعکس، سال‌های اخیر شاهد محدودیت‌های بیشتر در مورد پناهندگی و جرم انگاری فعالیت‌های جستجو و نجات بوده است. علاوه بر این، گارد ساحلی لیبی با بودجه اتحادیه اروپا و گارد ساحلی یونان در دور زدن منظم و غیرقانونی قایق‌های پناهجویان که سعی در عبور از دریای مدیترانه دارند، مشارکت دارند. همه اینها جستجو برای حفاظت در اروپا را به طور فزاینده ای خطرناک می کند.

این که اروپا مایل به پذیرش این مرگ‌ها است، با واکنش‌های ملایم به گزارش‌های مربوط به غرق شدن کشتی‌های جدید و غرق‌شدگی‌های دسته‌جمعی نیز نشان می‌دهد. به جز تعداد کمی از انسان‌دوستان و فعالان، کمتر کسی به این مرگ‌ها اعتراض کرد. و جدای از محکومیت‌های معمول شخصیت‌های سیاسی، تقریباً هیچ موجی از غم و اندوه یا خشم عمومی وجود نداشته است.

پذیرش گسترده رهبران و شهروندان اروپایی از پناهندگان غیرسفیدپوست غرق شده در حیاط خلوت ما چیست؟

خستگی شفقت؟

در سال 2015، عکسی نمادین از جسد بی جان آلن کردی کودک نوپای سوری که در ساحل ترکیه به ساحل نشسته بود، در فضای مجازی منتشر شد. این تصویر باعث همدلی و همبستگی با پناهندگان در سراسر اروپا شد و رهبران سیاسی غم و اندوه شخصی و عزم خود را برای اقدام ابراز کردند. هشت سال بعد، اخبار و تصاویر غرق شدن کودکان و بزرگسالان در دریای مدیترانه دیگر وجدان ما را آزار نمی دهد.

یک توضیح رایج، خستگی از شفقت است: شهروندانی که قبلاً درگیر شده بودند، از نظر عاطفی بیش از حد خسته شده‌اند که نمی‌توانند مراقبت کنند، یا از اخبار دائمی تراژدی و رنج احساس درماندگی و ناتوانی می‌کنیم. برخی دیگر خاطرنشان می کنند که نگرش اروپا نسبت به پناهندگان در اواخر سال 2015 پس از حملات پاریس و تجاوزات جنسی در کلن تغییر کرد.

در طول سال گذشته، وضعیت اسفناک پناهندگان در دریای مدیترانه نیز تحت الشعاع جنگ در اوکراین و میلیون ها پناهجوی اوکراینی که به دنبال امنیت و محافظت هستند، قرار گرفته است.

با این حال، دلایل اساسی دیگری نیز وجود دارد که ما نیز باید آنها را بپذیریم.

همه زندگی ها یکسان نیست

باید اعتراف کنیم که اروپایی ها همه جان انسان ها را به یک اندازه «سوگوار» نمی دانند. این ممکن است به دلیل این واقعیت باشد که آنها مانند پس از وقایع پاریس و کلن، از قربانیان به تهدیدات بازتعریف شده‌اند.

با این حال، همانطور که فیلسوف جودیت باتلر استدلال کرده است، این سؤال که زندگی چه کسی غم انگیز است نیز ارتباط نزدیکی با این سؤال دارد که زندگی چه کسی در وهله اول ارزش زیستن و ارزشمند تلقی می شود. باتلر در کتاب Frames of War در سال 2009 می نویسد: «زندگی بی سوگوار زندگی ای است که نمی توان برای آن سوگواری کرد، زیرا هرگز زندگی نکرده است، یعنی اصلاً زندگی به حساب نمی آید. تحلیل او حاکی از آن است که ما غرق شدن معمول پناهندگان غیراروپایی را تحمل کرده ایم، زیرا زندگی و مرگ آنها “به سادگی به ما مربوط نیست یا اصلاً شبیه زندگی به نظر می رسد”.

همچنین مهم است که تاریخ را از دست ندهید. در طول کار میدانی من در اردوگاه های پناهندگان یونان، امدادگران و داوطلبان اغلب سیاست های مرزی اروپا را ناقض تاریخ و آرمان های لیبرال دمکراتیک این قاره توصیف کردند. از سوی دیگر، بسیاری از پناهجویان پذیرش گسترده پناهجویان غیرسفیدپوست را که در مرز غرق می شوند یا رنج می برند، نشانه ریاکاری اروپایی ها توصیف می کنند. همانطور که زکریا فرزاد، معلمی از افغانستان که مدرسه و سازمان کمک رسانی خود را در کمپ موریا تأسیس کرد، پرسید: “زندگی سیاهان اکنون کجاست؟”

گرچه این سؤال به جا است، تناقضات اخلاقی و استانداردهای دوگانه از ویژگی های ذاتی لیبرالیسم اروپایی است. در واقع، علیرغم صحبت از آزادی و برابری به عنوان ارزش های جهانی، مهاجران غیر اروپایی همیشه به عنوان تهدیدی برای دولت-ملت های اروپایی «سفید پوست» معرفی شده اند.

لیبرال دموکراسی های اروپایی همیشه بر این باور بوده اند که آزادی و امنیت آنها به کنترل یا حذف غیر سفیدپوستان بستگی دارد. این سیاست های مرزی معاصر را شکل می دهد و مشروعیت می بخشد، که توسط فیلسوف فرانسوی اتین بالیبار به عنوان تلاشی برای نهادینه کردن “آپارتاید اروپایی” توصیف شده است.

چه می توانیم بکنیم؟

امسال آغازی مرگبار برای پناهجویان در حال عبور از دریای مدیترانه بوده است. در ماه های آوریل و مه تاکنون حداقل 600 نفر در دریای مدیترانه جان خود را از دست داده یا ناپدید شده اند، که این رقم بالاتر از آمار بالای تلفات بین ژانویه تا مارس است. چه می توانیم بکنیم؟

ویتورینو از IOM خواستار عملیات جستجو و نجات فوری و مؤثرتر توسط دولت شد. در همین حال، سازمان‌های بشردوستانه مانند پزشکان بدون مرز (پزشکان بدون مرز یا MSF) مدت‌هاست که از مقامات اروپایی خواسته‌اند از عبور ایمن و قانونی از مرزهای زمینی و دریایی به اتحادیه اروپا اطمینان حاصل کنند. هر دو اقدام مهم هستند و مستلزم بسیج و فعالیت سیاسی هستند.

با این حال، آنها ناکافی هستند.

برای به چالش کشیدن عادی سازی مرگ و میر پناهجویان در دریای مدیترانه، باید بررسی کنیم که چرا آنها نسبت به مرگ سفیدپوستان اروپایی سزاوار غم و اندوه تلقی می شوند.

این کار مستلزم کار ضد نژادپرستی است. ما همچنین باید داستان هایی را که درباره افراد آواره می گوییم و به اشتراک می گذاریم، دوباره بررسی کنیم. به جای نشان دادن پناهندگان به عنوان قربانیان رنج کشیده گیر افتاده در زمان حال، باید به آنها فضایی بدهیم تا تجربیات شخصی خود را از دست دادن و برنامه ها و آرزوهایشان برای آینده بیان کنند. و بیشتر. داستان های آنها شایسته شنیدن است. همانطور که زندگی آنها مستحق محافظت است و وقتی از دست می روند سوگواری شوند.

از بین بردن علل

ما همچنین باید نحوه برخورد و واکنش به غرق شدگان گسترده در مدیترانه را تغییر دهیم. مانند ویتورینو، بسیاری از بازیگران بشردوستانه این غرق شدن ها را به عنوان یک “بحران انسانی” یا “تراژدی” توصیف می کنند. اغلب، پناهندگان به عنوان “مردم بدشانس” نیز توصیف می شوند که در مکان هایی متولد شده اند که درگیری یا فقر گسترده است. این زبان مبهم می‌کند که چگونه مرگ‌های مکرر افرادی که تلاش می‌کنند به دنبال زندگی و امنیت بهتر در اروپا باشند، نتیجه سیاست‌های دموکراتیک عمدی است و بنابراین قابل اجتناب است.

ما باید همیشه سیاستمداران منتخب خود را پاسخگو بدانیم. فراتر از درخواست برای تخلیه بشردوستانه یا عبور ایمن، ما همچنین باید برای تغییرات سیاسی و نهادی، از جمله آزادی بیشتر حرکت و برابری تحرک بسیج شویم.

در نهایت، در حالی که حفاظت از حق پناهندگی حیاتی است، ما باید به دلایل ساختاری و سیاسی که مردم را به خطر انداختن جان خود برای آینده ای امن تر و بهتر سوق می دهد، رسیدگی کنیم. این علل شامل جنگ، درگیری و بلایای طبیعی، اما همچنین به اصطلاح “قاتلان آهسته” مانند فقر شدید و نابرابری جهانی، تغییرات آب و هوا و ناامنی غذایی است.

توجه بیشتر به این علل ریشه ای باید باعث شود که همدلی های تاریخی و سیاسی خود را به عنوان شهروندان، مصرف کنندگان و ذینفعان بدانیم. همچنین می‌تواند ما را به گسترش تعریف حقوقی پناهنده سوق دهد که شامل افرادی شود که از فقر شدید و تغییرات آب و هوایی فرار می‌کنند – نه فقط جنگ و آزار و شکنجه.

با این حال، ما باید در برابر انگی که به «مهاجران اقتصادی» وارد می شود، مقاومت کنیم. از نظر اخلاقی هیچ مشکلی وجود ندارد که به دنبال یک زندگی بهتر در یک کشور جدید باشید. میلیون‌ها شهروند اروپایی زمانی که بین سال‌های 1820 تا 1920 به ایالات متحده مهاجرت کردند، این کار را انجام دادند.

آن موقع هم قابل قبول بود و الان هم باید قابل قبول باشد.

نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.

[ad_2]