کنیا: ایجاد یک بحران سیاسی مانند گذشته | نظرات

[ad_1]

سیاستمداران کنیایی با وجود تمام ایراداتشان، یا شاید به خاطر آنها، همیشه به این توصیه توجه کرده اند که هرگز اجازه ندهید یک بحران خوب از بین برود. در کشوری که به ظاهر هنر مدیریت بلایا را به کمال رسانده و از یک فاجعه بالقوه به فاجعه دیگر سرگردان شده است، نخبگان سیاسی حتی نیازی به منتظر بحران ندارند زیرا به همین راحتی می توانند بحرانی را ایجاد کنند. و چند هفته گذشته یک درس بصری در مورد چگونگی انجام این کار ارائه کرده است.

قبل از پرداختن به بحران کنونی، مناسب است پیشینه ای ارائه شود. در سال 2010، کنیا قانون اساسی جدیدی را تصویب کرد، اوج بیش از ربع قرن مبارزه برای رام کردن طبقه سیاسی فاسد و انگلی سیری ناپذیر. قانون اساسی که عمدتاً تحت تأثیر خونریزی‌های پس از انتخابات ریاست‌جمهوری مورد مناقشه سال 2007 بود، به دنبال بازنگری در سیستم‌های کشور و ایجاد جلیقه‌ای برای مهار غرایز روان‌پرستانه آن‌ها به امید جلوگیری از بلایای آینده بود.

اما نتایج متفاوتی به دست آورد. همه انتخابات ریاست جمهوری از زمان اعلام قانون اساسی تاکنون رقابت داشته است. در سال 2013، دادگاه عالی که وظیفه اصلی آن تصمیم گیری در مورد اختلافات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری است، حکمی صادر کرد که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و آن را قانونی کرد که بسیاری آن را یک انتخابات دزدیده شده دیگر می دانستند. با این حال، اگرچه از این حکم ناراضی بود، اما نامزد بازنده، رایلا اودینگا، همچنان آن را پذیرفت. به لطف قانون اساسی این مکانیسم حل اختلاف، کنیا از سال 2008 از فروپاشی اجتناب کرده است.

اما در سال 2017، مشخص شد که طبقه سیاسی محدودیت های قانون اساسی را از بین می برد. پس از یک پیروزی بحث برانگیز دیگر برای رئیس جمهور فعلی اوهورو کنیاتا، اودینگا در ابتدا تمایلی به مراجعه به دادگاه عالی برای جبران خسارت نداشت. او در نهایت به شکایت فعالان جامعه مدنی پیوست که نتیجه را به چالش کشیدند و دادگاه به نفع آنها رای داد. این اولین حکم دادگاه در قاره آفریقا بود که انتخاب مجدد رئیس جمهور فعلی را لغو کرد. کنیایی ها آن را دلیلی بر کارآمدی قانون اساسی می دانستند.

اما این لحظه برتری مشروطه دوام نیاورد. کنیاتا حمله به قوه قضائیه را آغاز کرده است، قضات را شیطانی جلوه می دهد و در مورد “بازنگری” قریب الوقوع قبل از برگزاری مجدد انتخابات ریاست جمهوری هشدار داده است. یک ماه بعد یک رای مجدد برگزار شد، اما با توجه به اینکه تحریم اودینگا تقلبی تلقی شد، رای دوباره در دادگاه به چالش کشیده شد.

پس از حادثه ای که در آن محافظ فیلومنا مویلو، معاون وقت رئیس دادگستری به ضرب گلوله کشته شد، دادگاه عالی نتوانست حد نصاب لازم را برای رسیدگی به دادخواست ابطال نتایج انتخابات به دست آورد.

رای بعدی دادگاه عالی که آن انتخابات را تایید کرد، به سرعت توسط ائتلاف بازنده رد شد و کشور وارد دوره بی ثباتی سیاسی، خشونت و ناامنی شد که در مارس 2018 “دست دادن”، توافقی برای تقسیم قدرت تنها با نام، به اوج خود رسید.

«دست دادن» و همه آنچه به آن منتهی شد، اساساً محدودیت‌های قانون اساسی را کاهش داد و ترتیبات سیاسی خارج از چشم‌انداز قانون اساسی مبنی بر رقابت‌های انتخاباتی پاک و شفاف با برندگان آشکاری که قدرت را در دست می‌گیرند و بازنده‌هایی که به زیبایی عقب‌نشینی می‌کنند، مشروعیت بخشید. این چشم انداز بار دیگر با واقعیت بسیار تیره تر کنیا برخورد کرد و این بار باخت.

امروز، مانند سال 2017، کنیا در هرج و مرج پس از انتخابات است. این بار اما، رای گیری شفاف ترین رای گیری در کشور به حساب می آید که تضاد واقعی با روندهای سایه شش سال پیش است.

دوباره اودینگا، این بار در برابر معاون جدا شده کنیاتا، ویلیام روتو، یکی دیگر از قربانیان دست دادن، شکست خورد. دوباره، اودینگا نتیجه را در دادگاه عالی به چالش کشید. دوباره باخت.

اما طبقه سیاسی پس از رهایی از جلیقه قانون اساسی، اجازه نمی داد تصمیم دادگاه عالی در مسیر سیاست آن قرار گیرد. دیوانه ها بار دیگر بر پناهگاه حکومت کردند.

با وجود کمبود شواهد برای حمایت از پرونده او و عدم حمایت عمومی، اودینگا برنامه ای از اعتراضات عمومی هفتگی را با خواسته های مبهم و همیشه در حال تغییر راه اندازی کرد. هدف این بود که دولت روتو را فریب دهد تا بیش از حد واکنش نشان دهد.

پاسخ صریح و صریح دولت به همان اندازه که قابل پیش بینی بود احمقانه و کوته بینانه بود. پلیس برای ضرب و شتم و گاز اشک آور معترضان اعزام شد که منجر به کشته شدن سه نفر و مجروح شدن 400 نفر شد، در حالی که اراذل و اوباش به شرکت اودینگا حمله کردند و به مزرعه ای متعلق به متحد او کنیاتا یورش بردند.

صحنه های خشونت در پایتخت و چندین شهر در غرب کافی بود تا بسیاری را متقاعد کند که یک بحران سیاسی وجود دارد و نیاز به راه حلی از طریق مذاکره دارد. این فشار منجر به پیشنهاد مذاکره توسط دولت روتو شد که به سرعت توسط تیم اودینگا پذیرفته شد. با این حال، شفافیت کمی در مورد اینکه این بحران در واقع چیست و مذاکرات درباره چه چیزی خواهد بود وجود دارد.

شاید به دلیل عدم وجود دستور کار توافق شده، مذاکرات از قبل با مشکل مواجه شده است. اگرچه هر دو طرف تیم های مذاکره کننده را انتخاب کرده اند، اصرار روتو بر محدود شدن مذاکرات به پارلمان (که تحت کنترل اوست) باعث شده است که اودینگا تهدید کند که پس از پایان ماه رمضان به خیابان ها بازخواهد گشت.

در همین حال، این کشور با یک بحران اقتصادی و انسانی بسیار واقعی، با افزایش بدهی ملی، افزایش قیمت مواد غذایی، دولت ناتوان از پرداخت حقوق کارگران خود و بیش از شش میلیون کنیایی که با قحطی مواجه هستند، مواجه است.

اگرچه اودینگا هزینه های سرسام آور زندگی را با کلمات بیان کرده است و از دولت روتو که او آن را به رسمیت نمی شناسد خواسته است تا برای سرنگونی آن با او همکاری کند، واضح است که هر دو طرف به مراتب بیشتر به رقابت با قدرت می پردازند تا زندگی های بدبخت. از هموطنانش و اگر تاریخ راهنمای ما باشد، مطمئن نیستیم که حتی یک معامله سیاسی آنها را وادار به اقدام برای کاهش این رنج کند.

در سال 2008، در مواجهه با بحران غذایی وخیم تر، دولت وحدت ملی، که برای جلوگیری از خشونت های پس از انتخابات 2007 تشکیل شد، یک طرح جدید یارانه ذرت را معرفی کرد.

قرار بود ذرت وارداتی و همچنین ذخایر ذخیره استراتژیک کشور با تخفیف به آسیابان ها فروخته شود تا قیمت آرد کاهش یابد. با این حال، این طرح به طور گسترده توسط سیاستمداران و مقامات دولتی مورد سوء استفاده قرار گرفت و آنها با ظاهر شدن به عنوان آسیابان، یارانه را به جیب زدند و سپس ذرت را به آسیابان واقعی فروختند و قیمت آن را بیشتر افزایش دادند. تا زمان انجام آنها، 10 میلیون کنیایی از گرسنگی می میرند.

این غارت به قدری وقیحانه بود که پرایس واترهاوس کوپرز را که این طرح را حسابرسی می کرد، به این پرسش واداشت که آیا این برنامه «از ابتدا به گونه ای طراحی شده بود که شکست بخورد و ابزاری برای بهره برداری مالی قابل توجه به هزینه دولت فراهم کند». روتو، که در آن زمان وزیر کشاورزی بود، و همچنین اعضای خانواده و همکاران اودینگا، که نخست وزیر بود، به سود بردن از این طرح متهم شدند.

با این حال، امید به اینکه هر یک از دو طرف شکاف سیاسی کاهش درد و رنج کنیایی‌ها را بر منافع شخصی‌شان اولویت دهد بسیار اندک است.

بحران سیاسی واقعی که امروز کنیا با آن مواجه است، همان بحرانی است که از زمان استقلال تاکنون بوده است. نخبگان سیاسی آن در آتش چپاول استعماری شکل گرفتند و کشور از بدو تولد مجبور بود آنها را به عنوان بهای ثبات تحمل کند.

برخی، مانند چارلز اونیانگو-اوبو، یکی از زیرک ترین مفسران آفریقای شرقی، آنها را دلیلی می دانند که این کشور از پیروی بسیاری از همسایگان خود در هرج و مرج و درگیری های داخلی اجتناب کرده است. «سیاست فاسد و غیراخلاقی او [are] او اخیراً نوشت: شکل بالایی از عمل گرایی و عقل سلیم سیاسی. “هر معامله ای امکان پذیر است. هیچ خیانتی غیر قابل تصور نیست. این سیاست بت پرستانه و معاملاتی در بدترین و بهترین حالتش است.»

اما این دقیقاً همان وضعیتی است که کنیایی‌ها می‌خواستند با قانون اساسی 2010 از آن خارج شوند. حقیقت این است که «سیاست مشرکانه و معاملاتی» است که در آن «هر گونه معامله ممکن است» است که سیاستمداران را تشویق می‌کند که پیروان خود را به‌عنوان غذا، و خشونت و تلقی کنند. هرج و مرج به عنوان تاکتیک های رایج مذاکره

این همان چیزی است که کنیا را همیشه در آستانه فاجعه نگه می‌دارد، مردم همیشه گرسنه و وحشی‌شده‌اش یاد گرفته‌اند که غارت و بدبختی را به عنوان بهای اجتناب از سرنوشت همسایگان خود بپذیرند.

کنیایی‌ها در نهایت با یک انتخاب مواجه می‌شوند: توقعات خود را پایین بیاورند و با سیاست پایین‌تر کنیا کنار بیایند یا به مسیر ناامیدکننده ادامه دهند تا سیاستمداران کنیایی را در قالب جدیدی وادار کنند.

نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.

[ad_2]