انتقاد شدید از کیهان شاملو ، سعیدی ، سیمین ، اسماعیل خوی ، آتاشا ، عباس معروفی و ​​134 عضو بیانیه ما نویسنده هستیم / قدرت قلم بله ، جدی و هرگز به طور موثر

[ad_1]

روزنامه “کایهان” گروهی از نویسندگان مشهور کشور را جریان نفوذ خواند و نوشت: “جریان نفوذ”؛ اخیراً ایجاد نشده است. همچنین هیچ مهره احمقانه ای ندارد. او می داند که چه می خواهد و می داند چگونه عمل کند.

روزنامه “کیهان” در مقاله “راه نفوذ را باز نکنیم” می نویسد:

جامعه ادبی سکولار در ایران هرگز جدی و م beenثر نبوده است. برخی ممکن است به این ادعا و پیشنهاد حمله کنند. صحبت کنید و اصرار کنید که چگونه است. صاحب قلم ، مانند احمد شاملو ، مانند سیمین بهبهانی ، مانند منوچهر آتاشا ، مانند اسماعیل خویی و عباس معروفی و ​​… صدها نام دیگر ذهن آنها را جلب نکرده و قلب کار آنها را تسخیر نکرده است؟ آنها می توانند بگویند ؛ چگونه می توان نام گلام حسین ساعدی را از حوزه ادبیات و تاریخ ادبیات داستانی در کشور پاک کرد و قاطعانه بر بی اثر بودن قلم و آثار او حکم کرد؟ منتقدان بالقوه؛ تعجبی ندارد که می گویند …! آره؛ هر یک از افراد نام برده و دیگران که نامی از آنها برده نشده است. در لیست افراد و صاحبان قلم هایی که آثارشان مخاطبان خاص خود را دارد. عناصری وجود دارد که رنگ قلم ها و لحن نگاه ، قلب و ذهن را به اعتقادات و غرایز خاصی جلب و مسحور می کند. درباره اون هیچ شکی نیست. هر قلم هر چقدر ضعیف و مبتذل باشد ، حریص و خواننده نیست! بدون شک برخی از قلم های سکولار از قدرت قلم برخوردار بوده و هستند و هنوز نمی توان ضعف قدرت خلاقیت و پایداری فنی آثار آنها را منتفی دانست. پس مشکل چیست؟ به نظر نویسنده ، بنابراین چرا جامعه ادبی سکولار؛ آیا اندازه گیری تأثیر و خصوصیات و جذابیت اندیشه متعالی ندارد؟ چرا مرزها و حوزه های نفوذ آنها فقط شامل کسانی می شود که دچار ناهنجاری های فکری هستند؟

پاسخ ساده است:

قدرت قلم ؛ محدود به م componentsلفه های خلاقیت بالا و وسعت تخیل ، دید وسیع و ذهن فعال تحلیل گر ، تسلط بر زبان و تسلیح دانش نیست. قدرت قلم ؛ این کاملاً به عنصری به نام “ایمان” بستگی دارد. نویسنده قلم ، که از الحاد رنج می برد ، یک مشرک است ، به کلمات ساده و عامیانه اعتقادی ندارد و به دین الهی اسلام پایبند است. دیدن زندگی فقط در لذت و لذت طلبی؛ قطعاً این نمی تواند منشأ خیر و تعالی نگاه و روح مخاطب باشد. مهم نیست چقدر خلاقیت و دانش و … صاحب قلم ، در موج و ارتفاع دیده می شود ؛ کار او در اوج نیست؛ این در سطح ماده و دنیای دون است! آثار چنین صاحب قلم چه کسانی هستند؟ همان هایی که در مورد تحریف تفکر آنها صحبت کردیم. همان عناصری که نه به خاطر کمال بلکه به خاطر لذت خودشان به یک اثر هنری نگاه می کنند. همان افرادی که به کاری پاسخ می دهند که نیازهای کم و معنوی آنها را برطرف کند و تحریک کند. خودتان فکر کنید: هنگام خواندن کتابی که از آن عنصر دنیوی است ، منظور مخاطب از مقادیر زیر است:

خداجویی و خداجویی؟ وطن پرستی؟ انکار خیانت به سرزمین مادری و خیانت به خانواده؟ جهاد؟ قربانی؟ آیا می خواهید شهادت دهید؟ راستی و راستگویی؟ جهاد کار؟ سرگرم کننده به نظر می رسد ، حق با شماست؟ به دنبال دانش برای افزایش دانش و خدمات هستید؟ …

اهمیت چیست؟ چرا ارزش گذاری می کنیم؟ نویسنده قلم که خود و روح خود را ملاک خوب و بد می داند و در آثارش بر این شاخص پافشاری می کند؛ آیا منبع خیر و ارزش متعالی توصیف شده است؟

قطعاً خوش بینی برای چنین نویسنده ای و آثارش. کودکانه نیست ، قطعاً احمقانه است. ساده اندیشی نیست ، اما تفکر سطحی بیش از حد است.

اما صاحب قلم که به خدا ایمان دارد ، هم خود را زندگی و رسالت خود می داند و هم قلم را الهی می داند و بر آن پافشاری می کند؛ او فقط می تواند بگوید که اعتقاد دارد. او راه حقیقت را گناه و تراژیک می داند. او غم و اندوه خود را در مسیر نوشتن ، راستگویی ، حقیقت جویی ، حقیقت گویی و تبلیغ حقیقت مشاهده می کند. او هوشمندانه ، آگاهانه و با عشق می نویسد ، تا جامعه از مسیر الهی منحرف نشود و وارد مسیر الهی نشود. مخاطبان این نوع صاحب قلم و آثار او چقدر هستند؟ این گروه چیست؟ قابل درک است: محدوده زمانی که به کار می رود ؛ نکته پایانی آن صمیمیت الهی است ، تهذیب نفس است ، آگاهی و آگاهی است ، بصیرت و روشنایی است. آیا تفاوت ها را می بینید؟ آیا گسست بین «صاحب قلم سکولار و کار و مخاطب او» و «صاحب قلم م andمن و کار و مخاطبش» را به خوبی می بینید و می فهمید؟

حال ، چرا در جامعه ما جامعه قلم سکولار عقیم است؟ زیرا جامعه ایران با عنصر “دین” پیوند ناگسستنی دارد. این جامعه؛ آنها قلم جاهلان را دور می اندازند. او هنر حسی و غوطه وری را تحمل نمی کند. بنابراین ، صاحبان گروههای سکولار ، هر چقدر هم که بلند شوند و پا روی پای خود بگذارند و فریاد بزنند ، بازهم مخاطبانشان چاق نمی شوند. من بارها نوشته ام؛ به تعداد کتاب های این نوع نویسندگان و شاعران نگاه کنید. هر تعداد نسخه از هر کتاب – از 100 جلد تا سه هزار نسخه! این تعداد برای آن دسته از عناصری که ادعا می کنند قدرت قلم را دارند و مبنایی محبوب دارند ، یک فاجعه محسوب می شود. فقط یک فاجعه! در چه شرایطی در شرایطی که رسانه های غربی و داخلی هم محبوب و هم نیمه محبوب و غیرمردمی هستند؛ شب و روز به دنبال نامگذاری و ایجاد فضا برای چنین صاحب قلم است.

چه کسی نمی داند که جامعه سکولار دارای یک قلم ، یا بهتر بگوییم ، یک قلم برای دستمزد ، چشم برای غریبه ها و توجیه بیگانگان است تا دستگاه های تبلیغاتی خصمانه بتوانند بهتر و راحت تر علیه ایران و نظام دینی ایران کار کنند.

در سال 1373 ، 134 نویسنده ، شاعر و مترجم در بیانیه ای معروف به “ما نویسنده هستیم” بهترین مطالب غذایی و توجیهی را به رسانه های استکباری دادند تا بگویند “در ایران در سایه نظام اسلامی هیچ آزادی نیست!” خوب مردم می فهمند. مردم می فهمند که 134 نویسنده ، شاعر و مترجم بیانیه ای برای خدا نگفته اند. نگرانی این 134 نفر توسط اسلام ، ایران و مردم ایجاد نشده است. آنها می خواستند هرچه می خواهند بنویسند و تفکر احمقانه خود را به نمایش بگذارند.. چند نفر در این جماعت مذهبی بودند؟ چه تعداد انقلابی بودند؟ چه تعداد از آنها به مدت یک روز یا یک ساعت اسلحه برداشته و از مردم بی دفاع و مظلوم ایران در برابر متجاوز دفاع کردند؟ هیچ یک!

مردم دریافتند که قلم های سکولار در سراسر کشور پرداخت می شود و کتاب های خود را برای ناشران خارجی چاپ می کنند. آنها از جشنواره های معروف و نامطبوع جایزه می گیرند و داور محافل ادبی غرب می شوند. مردم می فهمند که چرا فقط سکولارها می توانند برای سفر به غرب ویزا بگیرند و چرا فقط سکولارها به راحتی به سفارتخانه های حزب فرانسه ، استرالیا و انگلیس دعوت می شوند. با چنین توصیفی؛ چرا باید به سکولارهای قلم اعتماد کرد و چرا باید به نظرات آنها احترام گذاشت و در چنین شرایطی تصور اینکه سکولارهای قلم باید با پرداخت هزینه ای به چشم و قلب مخاطب ایرانی بیایند ساده لوحانه است؟

این را گفتیم تا بگوییم؛ اگر عناصر سکولار در ادبیات هیچ پایه و اساسی در بین مردم ندارند و اگر آثار آنها اشتیاق و مطالعه را بر نمی انگیزد و اساساً وزن این عناصر به ادبیات ایران عزت نمی بخشد ؛ چرا رسانه های محلی باید نام و آثار آنها را تبلیغ کنند؟

مدتی پیش وی در رسانه ها به عنوان شاعری که نه تنها چهره ای سکولار نداشت ، بلکه یکی از اعضای رسمی انجمن نویسندگان بود ، مورد ستایش قرار گرفت. همان سازمانی که علی رغم شخصیت چپ خود ، در راس ساواک قرار گرفت و شخصی مانند جلال آل احمد را اخراج کرد. شاعر ستایش شده؛ او با ساواک همکاری کرد و پس از انقلاب بیانیه معروف 134 نفر یا ما نویسندگان را امضا کرد. این شاعری است که در طول زندگی خود حتی یک قدم برای این سرزمین و مردم ایران بر نداشته است. چرا باید این را ستود؟ چرا باید نام او در بالا قرار گیرد؟ در واقع تصور اینکه تعریف و تمجید از چنین شاعر و امثال او تصادفی باشد قابل تصور نیست. به یاد می آورم که چگونه چند سال پیش – شاید در سال 1994 ، دست کم پنج رسانه داخلی و خارجی از نویسندگان چپگرا که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب با ساواک همکاری داشتند به دلیل مصرف بیش از حد الکل ، ستایش کردند. قلب شد!

که برای آنها طراحی و تحسین قلم های سکولار پرداخت می شود. این به خوبی نشان می دهد که جریان مرموز و خزنده برخی از حامل ها و عناصر تأثیرگذار این جریان را به راحتی بازی می کند. این آگاهانه بر ادبیات فارسی متمرکز است ، که با مفاهیم مذهبی و ارزشهای ملی همراه است. وقتی ادبیات فارسی به عنوان ادبیات سکولار منحط معرفی می شود ، و به تعبیری قله های ادبیات ایران به عنوان سکولاریست های مخالف توصیف می شوند؛ کم کم ادبیات اصیل فارسی در نزد عموم مردم؛ او هیچ صدقه و جلالی نخواهد داشت و در انزوا قرار خواهد گرفت.

سرانجام روزنامه کیهان می نویسد: “جریان تأثیر”؛ اخیراً ایجاد نشده است. همچنین هیچ مهره احمقانه ای ندارد. چندین زمینه ندارد. او می داند که چه می خواهد و می داند چگونه عمل کند. اما در مورد ما چطور؟ جریان نفوذ یکسانی داریم. من آماده ام؟ یا اینکه ما فقط از هر حادثه ای چشم پوشی می کنیم؟ کافی است هر رویدادی را سهل انگارانه و طبیعی بدانید. کافی است بگوییم ، “کسی ایده ای داشت … او یک هنرمند بود … او قلم داشت … ادبیات به چند صدا احتیاج دارد … باید باز شود …” این جملات به معنای گشودن راه نفوذ و ایجاد است نرم تر آن! … ساده!

[ad_2]