تعریف IHRA در مبارزه با یهود ستیزی کمکی نخواهد کرد خاورمیانه

[ad_1]

طبق قانون دولتهای محلی و ملی مختلف اروپا و آمریکای شمالی ، قانونگذار انتاریو در کانادا آخرین نهاد سیاسی بود که یک تعریف متناقض و لیستی از نمونه های گویای یهود ستیزی را تصویب کرد.

قانون ضد یهودی یا لایحه 168 که برای اولین بار در دسامبر 2019 پیشنهاد شد ، در تلاش است تا تعریف استان را مطابق با آنچه اتحاد بین المللی یادآوری هولوکاست (IHRA) به عنوان ضد یهود تعریف می کند ، اصلاح کند.

اما در تاریخ 26 اکتبر ، یک روز قبل از شروع جلسات عمومی ، نخست وزیر داگ در عوض در شورای 1450/2020 دستوری صادر کرد مبنی بر اینکه دولت انتاریو IHRA را به رسمیت می شناسد. با این حال ، برخلاف لایحه 168 ، در دستورالعمل شورا به نمونه های گویا اشاره نشده و یا اساسنامه موجود اصلاح نشده است. هنوز مشخص نیست که آیا لایحه 168 به تعویق می افتد و آیا تصمیم گیرندگان همچنان تشویق می شوند که این دستور را در شورا به عنوان مثالهای گویا تفسیر کنند.

طبق تعریف عملی IHRA از یهودستیزی:

“یهودی ستیزی برداشت مشخصی از یهودیان است که می تواند به عنوان نفرت از یهودیان بیان شود. مظاهر کلامی و جسمی یهود ستیزی متوجه اشخاص یهودی یا غیر یهودی و / یا دارایی آنها ، در م institutionsسسات شهرداری یهودیان و اماکن مذهبی است. “

بسیاری از طرفداران عدالت در فلسطین با این تعریف مشکلی پیدا نمی کنند و از مبارزه لازم علیه یهود ستیزی حمایت می کنند. با این حال ، همانطور که آنها اشاره کردند ، مشکل پیوند دادن این تعریف با انتقاد اسرائیل است. اگرچه IHRA اصرار دارد که نمی خواهد انتقاد از اسرائیل را سانسور کند ، اما تأثیر پذیرش این تعریف و مثالهای آن قطعاً برای پلیس و سانسور انتقاد فلسطینیان از اسرائیل است.

علیرغم ادعای IHRA مبنی بر اینکه این تعریف از نظر قانونی الزام آور نیست ، طبق تعریف ربکا روت گولد ، محقق آمریکایی ، این تعریف و تصویب آن “به عنوان یک شبه قانون آغاز به کار کرد ، که در آن بدون داشتن حق مشروعیت قانونی ».

به طور خلاصه ، تعریف IHRA به دنبال انتقادات نسبتاً پیش پا افتاده و نرم از اسرائیل است (به عنوان مثال ، سیاست X به دلیل برخی عواقب ناخواسته ، سوing خواندن شرایط سیاسی و غیره شکست می خورد) ، در حالی که انتقادات جدی تر و ضروری را سانسور می کند ( انتقاد فلسطینیان از بنیان های استعماری دولت اسرائیل و نیاز به تحول آنها).

از نمونه های ارائه شده در تعریف IHRA ، سه مورد به طور خاص برجسته هستند. اولین مورد به عنوان یک ضد یهود هر استدلالی را مطرح می کند که در آن می توانیم ویژگی زیر را پیدا کنیم: “انکار حق تعیین سرنوشت مردم یهود ، به عنوان مثال ، با ادعا اینکه یک کار نژادپرستانه وجود دولت اسرائیل است.”

لیست مقالات دانشگاهی و کتابهایی که اگر این مثال را بزنیم یهودستیزی می شوند واقعاً حیرت انگیز است. این شامل نوشته های هانا آرنت ، ادوارد سعید ، ژیل دلوز ، جودیت باتلر ، جوزف مساد ، آشیل ممبه ، رابرت ولف ، آنجلا دیویس ، حمید دباشی ، آدری سیمپسون و بسیاری دیگر است. در حقیقت ، کل مجله علمی Settler Colonial Studies باید از کلیه کتابخانه های ما حذف شود.

آنچه در مورد این مثال واقعاً نگران کننده است این است که دولت ملی را به عنوان یک واقعیت طبیعی و انکار ناپذیر از زندگی اجتماعی و سیاسی ارائه می دهد که مورد سرزنش ، انتقاد و تحلیل عمیق قرار نمی گیرد. واقعیت تاریخی این است که دولت-ملت روشی نسبتاً جدید از تشکیلات اجتماعی و سیاسی است.

اکثریت قریب به اتفاق دولت های ملی که امروز وجود دارند ، از جمله اسرائیل ، به عنوان دولت های ملی مدرن در قرن 20 ظهور کردند. نظریه ها و تحلیل های دانشگاهی دولت ملی مملو از انتقاد از این کشورها بر اساس خشونت و مبتنی بر معاهدات نژادی و جنسی است که اساساً برخی از اجسام نژادی و جنسی را تبعیض آمیز و مورد حمله قرار می دهد.

وقتی اسرائیل را تلاش نژادپرستانه می نامند ، برجسته نمی شود. در واقع ، با او با همان سطح انتقاد رفتار می شود که اغلب علیه همه دولت های ملی ، از جمله کانادا است. معادل این مثال ، در صورت کاربرد در کانادا ، بیان جمله زیر به عنوان سخنان نفرت انگیز و بالقوه مجرمانه است: “ساختار اصلی کانادا نژادپرستانه است.”

اگر این راهی است که IHRA در حال ارتقا آن است ، اجازه دهید ما از هرگونه پایبندی و سانسور در تحقیقات بنیادی و نظریه نژادی انتقادی و همچنین همه کتابهای درسی که این سنتهای نظری و مکاتب فکری را ذکر می کنند ، جلوگیری کنیم. من می دانم که دولت فورد و دیگر دولت های محافظه کار از چنین سانسوری استقبال می کنند ، اما اکثر دانشمندان و اندیشمندان جهان این کار را نمی کنند.

بعلاوه ، این مثال به طور متناقضی مثال دیگری را که در تعریف IHRA تنظیم شده است نقض می کند. همانطور که بیان می کنند ، “استفاده از استاندارد های دوگانه طبق الزامات [Israel] رفتاری که از هیچ ملت دمکراتیک دیگری انتظار یا الزامی نیست. “با بیان در مثال اول که هیچ کس به تلاش نژادپرستانه که اساس کشور اسرائیل است اشاره نخواهد کرد ، او در واقع استاندارد متفاوتی را برای کشور اسرائیل اعمال می کند. مثال اول برابری استانداردهایی را که این مثال دوم ادعا می کند حل می کند .

اما این مثال یک مشکل جدی دیگر نیز دارد. چه نوع رفتاری به عنوان “انتظار نمی رود” توسط هیچ ملت دموکراتیک دیگری تعریف شده است؟ طرفداران اسرائیل غالباً استدلال می کنند که انتقاد از خشونت اسرائیل در غزه و دیگر سرزمین های فلسطین ، یا حفظ حق آوارگان فلسطینی برای بازگشت به سرزمین خود یا زیر سوال بردن ماهیت دموکراتیک اسرائیل ، یهودستیزی است.

اما آیا پایان محاصره مردم محلی توسط “ملت دموکرات” “انتظار” ندارد؟ در مورد اسرائیل ، این غزه خواهد بود و در کشوری مانند کانادا ، محاصره سیاسی جوامع بومی است که به دولت اجازه می دهد بدون ارائه خدمات اساسی مانند آب آشامیدنی تمیز از آنجا دور شود.

آیا هرگز هنگام کشتار غیرنظامیان در افغانستان و عراق از کانادا یا ایالات متحده خواسته نشده است تا غیرنظامیان در عملیات های نظامی کشته شوند؟ هنگامی که ما در مورد ساخت خطوط لوله و نقض حاکمیت مردم بومی توسط آنها بحث و انتقاد می کنیم ، همچنین الزام به داشتن حق حاکمیت فلسطینیان بر سرزمین و منابع خود مورد نیاز نیست؟

به طور کلی ، آیا ما ، به عنوان فعال ، دانشمند و شهروند ، از خود س questionsال نمی کنیم که “ملت دموکراتیک” چیست ، چه الزامات و رفتاری را باید از دولت ها و سایر دولت ها انتظار داشته باشیم؟ آیا من به عنوان یک محقق فلسطینی-کانادایی حق ندارم ماهیت حکومت در اسرائیل را زیر س questionال ببرم؟ آیا انتظار داریم که کشمیری-کانادایی ها دولت هند را زیر سوال نبرند و خواستار آن نباشند؟ یا نباید ایرلندی-کانادایی ها همین کار را برای انگلستان انجام دهند؟

اگر چنین باشد ، باید کتابخانه های بیشتری از کتابخانه های ما حذف شود: نظریه دموکراتیک ، نظریه سیاسی و اجتماعی انتقادی ، همه تحلیل های مارکسیستی از دموکراسی ، نظریه پسااستعماری و نظریه فمینیستی.

در حالی که ما در این کار هستیم ، بهتر است ارسطو را از کتابخانه های خود حذف کنیم. در یک برهه ، وی اظهار داشت که دموکراسی شکل مطلوبی از دولت نیست زیرا برای دستیابی به “منافع مشترک” چندان به درد ما نمی خورد و این ممکن است دانشجویان را تشویق کند که “دموکراسی” دموکراسی چیست ، ساختار فعلی آن چگونه در دستیابی به منافع عمومی ناکام مانده و این ممکن است آنها را به چالش هنجارهای پذیرفته شده و متعارف آنچه باید از دموکراسی انتظار داشته باشیم ، برساند.

و این ، به نوبه خود ، ممکن است دانشمندان فلسطینی-کانادایی و دیگران را متعجب کند که ما می توانیم از اسرائیل و ماهیت دولت اسرائیل چه مطالبه کنیم

سرانجام ، نمونه سوم پیچیده تری نیز وجود دارد: “مقایسه سیاست مدرن اسرائیل با سیاست نازی”. من شخصاً با این نوع مقایسه سر و کار ندارم. من دردی را به خاطر می آورم که این مقایسه می تواند برای اعضای جامعه یهودی ایجاد کند. اما مهمتر از آن ، از نظر تاریخی آن را دقیق یا روشنگری نمی دانم. برای من بسیار بصیرتر است که سیاست و خشونت اسرائیل را با مهاجران استعماری (انگلیس) و استعمار (آمریکا ، کانادا و استرالیا) مقایسه کنم.

با این وجود ، یک سوال بسیار ناجور باید در اینجا پرسیده شود ، اما سوالی که خود مثال بیان می کند: آیا بازماندگان هولوکاست که خود این مقایسه را در ضد یهودیان گذشته انجام داده اند؟ آیا این بدان معناست که ما باید این داستانهای خاص را از بازماندگان هولوکاست یا کتابهای دانشمندان اسرائیلی و فلسطینی که سعی می کنند درمورد هولوکاست و ناکبا (فاجعه 1948) در کنار هم فکر کنند ، سانسور کنیم؟

من آگاه هستم که برخی استدلال من را تلاشی برای گسترش این مثالها به نتایج پوچ می دانند که در واقع مربوط به تعریف پیشنهادی IHRA نیستند. این پاسخ در واقع ایده اصلی من را در این قسمت تأیید می کند. طرفداران IHRA مطمئناً استدلال می کنند که آنها علاقه ای به سانسور نظریه بومی ، نظریه نژاد انتقادی ، نظریه پسااستعماری ، نظریه دموکراتیک ، داستان بازماندگان هولوکاست یا ارسطو ندارند. و پاسخ من به این گفته این است که چرا نه؟

همه این مکاتب و ایده ها نوعی انتقاد را برانگیخته اند که می تواند دولت ملت را به عنوان اقدامی نژادپرستانه و قومی-ملی که باید تغییر یابد ، عمیقا تحریک کند. چرا فقط وقتی این انتقادات به اسرائیل وارد می شود باید آنها را سانسور کنیم؟

پاسخ این است که این تعریف و این مثالها فقط به این نکته علاقه دارند که چگونه دانشمندان فلسطینی و طرفداران عدالت برای فلسطینیان این انتقادها را پذیرفته و آنها را علیه اسرائیل سوق داده اند. این تنها هدف آنها است و به همین ترتیب یک مانور کاملاً سیاسی است و نه یک هدف اساسی. این نمونه ها اساساً ضد فلسطینی است.

پوچ بودن در اینجا نتیجه منطقی ای نیست که از این مثال ها می گیرم. بلکه پوچ در این نمونه ها نهفته است و آنها را هدایت می کند. این مثالها نشان می دهد که تأثیر تعریف IHRA کار ضروری ، به موقع و مهم برای مبارزه با یهود ستیزی نیست ، بلکه بیشتر سانسور و محو مخالفت فلسطین در برابر خشونت است که همچنان آنها را محروم می کند.

برجسته سازی زمینه استراتژیک که همه اینها در آن اتفاق می افتد بسیار مهم است. فلسطینی ها از نظر نظامی و سیاسی ضعیف تر از اسرائیلی ها هستند. تنها مزیتی که فلسطینی ها دارند عدالت در راه آرمان و مبارزه آنها است. اساس اخلاقی مبارزه آنها همان چیزی است که هنوز هم بسیاری از مردم جهان را به هدف فلسطین متصل می کند ، به عنوان مثال از طریق کمپین BDS.

تعریف IHRA با به تصویر کشیدن مقاومت فلسطین ، که به شکل یک انتقاد رادیکال و عمیق از دولت اسرائیل به عنوان یهودی ستیزی است ، در واقع می خواهد برتری اسرائیل و طرفداران اسرائیل را در قلمرو اخلاقی بدست آورد.

لازم به ذکر است که کشورهای عضو IHRA همگی اروپایی یا محصولات مهاجران استعمارگر اروپایی هستند – تقریباً همه در درجات مختلف متحدین و حامی اسرائیل هستند که نتیجه این پایگاه استعمار مشترک و جهان بینی است.

صرف نظر از آنچه در انتاریو اتفاق می افتد ، یک چیز واضح است: تعریف IHRA با مثالهای بارز آن در مبارزه با یهودستیزی هیچ نتیجه ای نخواهد داشت. اما این مانعی جدی در برابر کار دانشمندان ، گروه ها و سازمان هایی است که برای آزادی و آزادی فلسطین می جنگند و بنابراین در راه صلح و عدالت در فلسطین / اسرائیل ایستاده اند.

نظرات بیان شده در این مقاله از نظر نویسنده است و لزوماً منعکس کننده تحریریه الجزیره نیست.



[ad_2]