من بعد از وکالت منع کار کردم! | خبر فوری

[ad_1]

“ما در فیلم ها دوستانی داریم که در سالن های سینما می نشینند و می گویند رویگر بیمار است و نمی تواند بازی کند.” اینها افکار تحریک کننده و جملات ناراحت کننده ای است که توسط یک بازیگر ویران شده سینما و تلویزیون گفته می شود.

رضا رویگری 57 سال از زندگی خود را در فیلم گذراند و نقش هایی را بدون تغییر باقی گذاشت و همه پیر و جوان را با صدای “ایران ایران” به یاد می آورند. او که هر روز تمرین می کند می گوید که منع حرص و آز و طمع باعث سکته مغزی او شده و این تهمت و افترا او را آزار می دهد. این هنرمند حرفه ای این روزها دلشوره از خیانت در خانه نشسته و از بی مهری مسئولان شکایت می کند و از حضور دست در پشت صحنه انتقاد می کند. رویگر البته انگیزه و امیدواری دارد که روزی سلامتی خود را بازیابد و دوباره در صفحه فیلم یا در قاب شیشه ای ظاهر شود.

این روزها اوضاع چطور است؟

آنها گفتند راویگرا وقتی تماس گرفتی درگذشت؟! او وقتی رضا رویگری “مختارنامه” را بازی می کرد کجا بود؟! من مشکلی دارم و با عصا به آرامی راه می روم ، بازوی چپ و پایم به سختی حرکت می کند و باید به فیزیوتراپی بروم.

در مقطعی شما یک مدیر برنامه داشتید که کارهای شما را هماهنگ کرده و صفحه شما را در فضای مجازی به روز می کند. صفحه شما مدتی است که به روز نشده است.

او پول مرا خورد و رفت. 33 سکه بخورید! سکه هایی که در مراسم مختلف به من داده می شد در دست او بود و او گفت که این سکه ها را برای من می نوشد و همه آنها را می خورد! کلی هم از من پول گرفت.

آیا مدرکی برای شکایت از مدیر برنامه خود داشتید؟

یارو چک دارد ، نمی تواند آن را تحویل بگیرد ، من فقط نامه ای از او دارم. همه اطراف من آمدند ، خوردند و رفتند. من وقتی سکته کردم جانم را از دست دادم ، بیمار شدم و خوشحال نبودم. من خانه ، زمین و ماشینم را گم کردم و اکنون چیزی ندارم و مستاجر هستم. من کاملاً ناخوشایند هستم ، بیماری جای خود را گرفته و افسردگی اضافه شده است.

آیا در طول بیماری بیمه درمانی داشتید؟

داشتم اما پارسال آنها فراموش کردند که مرا بیمه کنند و امسال همه هزینه هایم را پرداخت کردم. اکنون بیمه کردن بی فایده است ، آنها در زمان لازم پرداخت نکردند. اکنون برای کسانی که می خواهند آهنگ “ایران ایران” را بخوانند ، باید چند میلیارد پول بدهید. همان نقش کیان ایرانی در “مختارنام” و دیگر کارهای درخشان من کم نبود ، اما به نظر می رسد رضا رویگری وجود دارد و نیاز به کمک دارد.

نمی دانم چرا بعد از ترم 4 سال ممنوع الکار شدم!

اکنون منبع درآمد شما کجاست؟

بعضی اوقات وقتی نقش ها کوچک یا جدی هستند ، آنها پرداخت می کنند و من مستمری ندارم.

این روزها حاضرید چه نقش هایی را به عهده بگیرید ، آیا شرایط ویژه ای برای بازی دارید یا هر یک از نقش های پیشنهادی را قبول دارید؟

اکنون آنها وضعیت جسمی من را می بینند و بسیاری از آنها نقشی ندارند.

شما بازیگری هستید که به مدت چند نسل از صدا به خصوص در دوره فجر با سرود “ایران ایران” به خاطر می آورید.

وقتی سرود “ایران ایران” با صدای من زنده می ماند ، به خاطر احساسی است که من احساس کردم ، در غیر این صورت صدایی است که همه دارند ، و شاعر و آهنگساز فوق العاده است ، و به دلیل احساسات و خلق و خوی او 40 سال است که ادامه دارد .

در دهه 1960 ، شما در فیلم های جنگی “مانگای اسب” ، “عقاب ها” و فیلم های کمدی مانند “مستاجرها” به بازیگر شناخته شده ای تبدیل شدید. در چه دهه ای اوج کار خود را می دانید؟

در آن دهه شروع شد ، اما پس از اینکه سرود “ایران ایران” را خواندم ، بسیار دیده شدم و سپس در “مختارنامه” و نقش کیان بازی کردم. “مختارنامه” برای من تولد دیگری در بازیگری بود و من از داوید میرگابری تشکر می کنم که این نقش را به من داد و با عشق بازی کردم. کیف یک نقطه عطف در زندگی حرفه ای من است. من همیشه درگیر این نقش بوده ام. میربگجر روی صحنه گفت: “برو و از راویگرا بفهمی که برای این نقش چه کاری انجام می دهد ، سیگار را ترک کن و تمرین کن تا بتواند نقش را به عهده بگیرد.”

با توجه به تجربه دو همکاری با میرگابری در “مختارنام” و “بی گناهی گمشده” ، آیا امکان حضور در “سلمان فارسی” وجود دارد؟

او هنوز با من تماس نگرفته است و البته این روزها درگیر ساخت و ساز است. او قطعاً با من تماس خواهد گرفت. میربگرها نوعی شخصی نیستند که کسانی را که دوست دارند فراموش کنند. من همچنین در تئاتر شاهگوش و مراکش در مراکه با او کار کردم.

به جز “مختارنامه” کدام یک از سریال هایی که بازی کردید در ذهن شما ماند؟

بازی در فیلم “بوتیک” از نظر تکنیکی بهترین تکنیک من است. انتخاب برای من سخت است ، اما مردم “مختارنام” ، “عجله کجاست” ، “بی گناهی از دست رفته” و “سلامتی در محله” را دوست داشتند.

شما به “همسایگی با سلامتی” اشاره کردید. یکی از دوستان این هنرمند گفت که در آن زمان همه دلسوز بودند و با هم کار می کردند.

مردم تغییر کرده اند ، شما نمی دانید که ما در آن زمان چقدر یکدیگر را دوست داشتیم. ما از صبح تا شب با هم بودیم و کار می کردیم ، حسادت نمی کردیم و برای هم نمی جنگیدیم. حالا آنها جلوی مردم یکدیگر را می زنند و می گویند این نقش را به کسی یا من بده! در آن زمان ما به اندازه کار خود راضی نبودیم و از میزان دستمزد ما راضی نبودیم. اکنون زندگی پیچیده است. به خاطر ندارم که در آن زمان با حقوق و دستمزد معامله شده باشم و فقط نقش برای من مهم بود.

آیا رفتارهای دوستان قدیمی هنرمند شما تغییر کرده است یا هنوز هم به سراغ شما می آیند؟

خیلی کوچک. مرحوم “رضا ژیان” دوست صمیمی من بود که به رحمت خدا رفت. چند نفر دیگر از دوستانم نیز همین کار را کردند. کسانی که زنده هستند به دام افتاده اند و من انتظار ندارم که این روزها به دیدار من بیایند ، اما خوشحالم که یک دوست قدیمی به سراغ من آمده است.

در مقطعی پس از اوج گرفتن “وکالت” شما از کار منع شده اید. ماجرا چه بود؟

بعد از “مختارنام” او عاشق تلویزیون شد و چهار سال کار من را تحریم کرد ، نمی دانم چرا. فکر می کنم کسی کار را برای من انجام داد. از کسی پرسیدم که آیا در مختارنام بد بازی کردم یا اینکه من را ممنوع کردی که کار کنم. گفت نه ، مشکلت اینه که خیلی خوب بازی کردی و خیلی محبوب شدی! فهمیدم که نباید طرفدار شوم. شما نمی دانید که مردم چگونه من را دوست دارند ، این ثروت است.

اکنون که بیکار هستید و شراره تاج دو برابر شده است ، در خانه چه می کنید؟

دیوار آجری جلوی خود را می شمارم ، تلویزیون تماشا می کنم ، بایگانی از کارهایم را آماده می کنم ، اکنون یک “وکالت نامه” می بینم تا بفهمم ضعف من کجاست. من از چقدر خوشحالم در گذشته کمی ناراحتم.

ما از دانستن بیماری و سکته مغزی شما متعجب شدیم. چی شد؟

همه تعجب کردند. من روزی 100 دقیقه روی تردمیل سوار می شدم و هر روز ورزش می کردم.

با وجود ناراحتی و سختی در این حرفه ، اگر به گذشته برگردید آیا حرفه دیگری را انتخاب می کنید؟

من عاشق بازیگری هستم اما احتمالاً شغل دیگری را انتخاب می کنم تا خسته نشوم. من وقتی جلوی دوربین بازی می کنم یا روی صحنه می روم به زندگی می آیم.

نمی دانم چرا بعد از ترم 4 سال ممنوع الکار شدم!

چرا فقط یک لیست طولانی از بازیگران ندارید؟

هیچ دانه ای در خانه ما جای نمی گیرد ، چه رسد به 30 مرغ! سیمورگ را مردم در خیابان ها با کلمات خود به من می دهند و ارزش این سیمورگ بیشتر از سیمورگ است که من آن را روی لب های طاقچه و دکتر می گذارم. من 57 سال است که کار می کنم ، صدها نفر دریافت نکرده اند! من به قدری بلند نبودم که سیمورگا را بپذیرم و لیاقت آن را هم نداشتم.

متأسفانه ، وقتی هنرمندان واقعی و ارزشمند ما می میرند ، مسئولان در غیاب آنها را ارزیابی می کنند و حافظه آنها را می گیرند.

هنرمندان چاره ای ندارند ، چه کسی می خواهد جای زنده یاد مشایکا و استاد شجریان را بگیرد؟ من مردم را دوست دارم. به من گفتند که شما وضعیت مهاجرت دارید ، چرا نمی روید؟ می گویم کجا می توانم این افراد را پیدا کنم؟ اینها گنجینه های من است. من روی این زمین و آب زندگی کرده ام و اینجا زندگی می کنم.

در طول بیماری ، وقتی بیکار بودید ، به دلیل علاقه به بازیگری و نیازهای مالی با یکی از دوستان کارگردان یا تهیه کننده تماس گرفتید و تقاضای نقش کردید؟

بله ، من تماس گرفتم و حتی قرارداد هم امضا کردم ، اما آنها نقش را به شخص دیگری دادند! دستهای پشت پرده خوب هستند و اجازه نمی دهند بازی کنم.

مصاحبه خود را با هر کس که هستید به پایان برسانید؟

از خدا می خواهم که روزی سلامتی من را برگرداند. من با افراد باتجربه صحبت می کنم. آنها می دانند که من با چه کسی هستم. من کاری با قدرت ندارم ، کسی را که خوابید بیدار نمی شود.

[ad_2]