کابوس های یک شهروند اسرائیلی و سوژه استعمارگر | نظرات

[ad_1]

هنگامی که نظامیان صهیونیست در سال 1948 حمله به روستاهای فلسطینی و پاکسازی قومی آنها را آغاز کردند، این خبر به پدربزرگ و مادربزرگم در روستای راین در جلیل در شمال فلسطین رسید. آنها از ترس خشونت صهیونیست ها، چمدان های خود را بستند و به همراه نوزاد تازه متولد شده خود (عموی من) و چند تن از اعضای خانواده به لبنان گریختند و در اردوگاه آوارگان در بعلبک پناه گرفتند.

با وجود بدبختی و تنگدستی، پدربزرگ و مادربزرگم در اردوگاه ماندند، زیرا اخبار فجایع صهیونیست‌ها – چیزی که به نکبه معروف شد – می‌رسید.

چند ماه بعد، ماه مبارک رمضان شروع شد و بعد از آن عید فرا رسید که معمولاً اوقات خوشی بود که خانواده ها و جوامع دور هم جمع می شدند. اما پدربزرگ و مادربزرگ من دور از وطن خود درد و رنج بسیار بیشتری را در طول تعطیلات تجربه کردند.

گریه های زنان و کودکان اردوگاه را پر کرد و دل پدربزرگم را شکست و آن لحظه بود که تصمیم گرفت به فلسطین بازگردد. او گفت: “ما به خانه می رویم.” و آنها این کار را کردند و جان خود را در این روند به خطر انداختند.

پدربزرگ و مادربزرگ من از معدود فلسطینی های خوش شانسی بودند که توانستند برگردند. آنها همچنین خوش شانس بودند که روستا و خانه خود را دست نخورده یافتند. اما واقعیت جدیدی در سرزمینشان در انتظار آنها بود. روستای آنها در داخل مرزهای دولت تازه تاسیس اسرائیل قرار دارد و آنها، بومیان این سرزمین، به “نفوذی” تبدیل می شوند و بنابراین طبق قوانین اسرائیل مشمول اخراج می شوند.

حالا مبارزه آنها برای ماندن در وطن بود.

ارتش اسرائیل مرتباً به خانه آنها حمله می کرد و به دنبال پدربزرگم می گشت. هر بار که او را پیدا کردند، او را به حومه جنین که در آن زمان تحت کنترل اردن بود، بیرون کردند و هر بار که به آن روستا و خانواده اش باز می گشت.

پدربزرگ و مادربزرگ من به زودی متوجه شدند که برای ماندن در فلسطین، باید از اسرائیل، همان کشوری که سرزمین آنها را اشغال کرده بود، اقامت (نیمه) دائمی دریافت کنند.

آنها او را به خاطر کارهایی که با آنها و مردمشان می کرد تحقیر می کردند، اما باید این اسناد را به دست می آوردند. این تنها راه زنده ماندن در فلسطین بود. این یک عمل خلاصه (استقامت) بود.

در نتیجه، همه فرزندان و نوه‌های آنها، از جمله من، در نهایت شهروند اسرائیل شدند – بخشی از جامعه به اصطلاح فلسطینی سال 48.

ده ها سال بعد، در شرایط مختلف، من از از دست دادن تابعیت اسرائیل وحشت داشتم. طی چند سال گذشته، دولت‌های پی در پی اسرائیل نشان داده‌اند که به دنبال راه‌هایی برای غیرطبیعی‌کردن فلسطینی‌ها هستند و ما را به‌عنوان یک «تهدید جمعیتی» در نظر می‌گیرند.

این به اضطراب من بیشتر و بیشتر دامن می زد. چند ماه پیش، من شروع به دیدن یک رویا تکراری یا بهتر بگوییم یک کابوس کردم که در آن شهروندی اسرائیل از من سلب می شد.

در یکی از نسخه‌های رویا، مقامات اسرائیلی تابعیت 48 ساله فلسطینی‌ها را مانند اقامت دائم فلسطینی‌ها پس از اشغال شهر در سال 1967 نشان دادند. این وضعیت به فلسطینی‌هایی بستگی دارد که در اورشلیم زندگی کرده‌اند. برای قرن ها – با توانایی اثبات اینکه شهر “مرکز زندگی” آنهاست.

با توجه به اینکه من تقریباً 15 سال است که خارج از اسرائیل زندگی می کنم، در خواب دیگر نمی توانستم ادعای اقامت کنم و مقامات از من تابعیت را سلب کردند. این بدان معنی بود که من برای همیشه از ورود یا زندگی در وطنم منع شده بودم، قادر به دیدار یا بازگشت نبودم، که سرنوشت بسیاری از اورشلیمیان و پناهندگان فلسطینی است.

من از این کابوس وحشت زده با ضربان قلبم، عرق ریختن و نفس های سخت بیدار شدم. برای اینکه خودم را آرام کنم، باید به خودم یادآوری می کردم که هنوز این اتفاق نیفتاده است.

وابستگی من به شهروندی اسرائیل یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. من متنفرم که باید این شهروندی را حفظ کنم تا من و فرزندانم بتوانیم به کشور خود سفر کنیم و توانایی زندگی در آنجا را حفظ کنیم. این تابعیت کشوری است که ما را مستعمره، اشغال و خلع ید می کند، و با این حال من باید برای حفظ آن بجنگم – همانطور که پدربزرگ و مادربزرگم برای به دست آوردن آن مبارزه کردند.

کابوس های من، اضطراب ریشه دار من، فقط پارانویا نیستند. شهروندی اسرائیل برای فلسطینی ها شکننده و مشروط است. با داشتن راست افراطی ترین دولت اسرائیل در تاریخ خود، نه تنها وزیران و قانونگذاران اسرائیلی علناً خواهان نکبت دوم هستند، بلکه فعالانه به دنبال راه هایی برای گسترش توانایی خود برای سلب تابعیت از فلسطینیان به عنوان ابزاری هستند. حذف حضور فلسطینیان در فلسطین

از روز اول یعنی 75 سال پیش، اسرائیل با موضوع باقی ماندن فلسطینی ها در فلسطین دست و پنجه نرم کرده است. دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر اسرائیل، با قانون پیشنهادی شهروندی مخالفت کرد، زیرا این قانون منجر به تابعیت فلسطینی هایی می شد که باقی مانده بودند. در عوض، او می‌خواست آنها را در وضعیت اقامت نگه دارد، زیرا اخراج ساکنان آسان‌تر از شهروندان بود.

او به وزرای کابینه خود گفت که قانون شهروندی می تواند صبر کند. «وقتی کشوری در وضعیت باثباتی دارید، پس مسئله شهروندی ساده است. اما در اینجا شما می خواهید در مورد مسائلی تصمیم بگیرید که ما علاقه ای به نهایی کردن آنها نداریم… ما در یک وضعیت ناپایدار و متغیر هستیم، پس چرا باید با حل این موضوع خودمان را به دردسر بیندازیم؟ من اضطرار را درک نمی کنم.»

علیرغم موضع بن گوریون، اسرائیل در سال 1952 قانون شهروندی را تصویب کرد که منجر به تابعیت فلسطینیان باقی مانده شد. با این حال، این شهروندی به آنها حقوق کاملی را که یهودیان اسرائیل از آن برخوردار هستند، نمی دهد. این یک شهروندی نژادپرستانه و فرومایه بود – شهروندی که بسیاری از فلسطینی های دریافت کننده آن را از بازگشت به روستاها، خانه ها و زمین هایی که نیروهای صهیونیستی از آنها محروم کرده بودند، باز می داشت.

بیش از هفت دهه بعد، اسرائیل گام های فعالی برای تضعیف شهروندی فلج شده فلسطینی ها برمی دارد و آنها را در برابر غیر طبیعی شدن آسیب پذیرتر می کند. اسرائیل که از مصونیت کامل جنایات خود در عرصه بین‌المللی برخوردار است، می‌داند که می‌تواند حمایت اندکی را که شهروندی‌اش از فلسطینی‌ها ارائه می‌دهد، کمرنگ کند.

مدل اورشلیم اکنون به تدریج در حال توسعه است تا از سال 1948 برای فلسطینیان نیز اعمال شود، که شباهت زیادی به طرح اولیه بن گوریون دارد.

بین سال های 1967 تا 2016، اسرائیل اقامت 14595 بیت المقدس را لغو کرد. همچنین هدف این است که شهروندی فلسطینیان در سال 1948 به راحتی قابل لغو باشد.

این روند با بادیه نشینان فلسطینی آغاز شد. در سال 2010، وزارت کشور بررسی وضعیت مدنی بادیه نشینان را آغاز کرد و به این نتیجه رسید که هزاران نفر از آنها طبق قانون شهروندی 1952 “به اشتباه” به عنوان شهروند ثبت شده اند. تاکنون صدها نفر رسما تابعیت خود را از دست داده اند.

مقامات اسرائیلی پس از آن شروع به فشار برای چارچوب قانونی کردند که غیرطبیعی‌سازی را بر اساس “بی وفاداری” درک می‌کرد.

در ژوئیه 2022، دادگاه عالی اسرائیل در مورد علاء زائود، یک شهروند فلسطینی که ظاهراً ماشین خود را به سمت سربازان اسرائیلی سوار کرد، حکم داد که “نقض وفاداری” دلیل کافی برای غیرطبیعی شدن است، حتی اگر فرد در نتیجه بی تابعیت شود. از آن اقدام

این تصمیم که مستقیماً نقض حقوق بین الملل است، هم بر فلسطینیان سال 48 و هم بر فلسطینیان اورشلیم تأثیر می گذارد. این بدان معناست که اسرائیل می تواند به اتهامات واهی محاکمه کند و فلسطینیان را از وضعیت قانونی خود محروم کند و آنها را بی تابعیت و بی تابعیت رها کند.

تنها در دو سال گذشته، صدها فلسطینی که دارای اقامت یا تابعیت اسرائیل هستند به اتهام تروریسم متهم شده اند. از وقایع ماه مه 2021 – معروف به انتفاضه وحدت – تقریباً 200 فلسطینی صرفاً به دلیل دفاع از خانه‌ها، جوامع و اماکن مقدس خود در برابر خشونت‌های دولتی و شهرک‌نشینان به جرایم تروریستی متهم شده‌اند. اکنون آنها با خطر از دست دادن موقعیت خود روبرو هستند.

در فوریه 2023، اسرائیل با تصویب قانونی که لغو اقامت یا شهروندی فلسطینیانی را که به اتهام تروریسم زندانی شده‌اند و از تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) کمک مالی دریافت می‌کنند، قانونی می‌کند، گام دیگری برای تقویت امکان غیرطبیعی‌سازی برداشت. تشکیلات خودگردان از خانواده های اسیران فلسطینی در زندان های اسرائیل یا کسانی که توسط نیروهای اسرائیلی کشته یا زخمی شده اند حمایت مالی می کند.

این قانون، همراه با حکم دادگاه عالی ژوئیه 2022، راه را برای اخراج دسته جمعی فلسطینیان باز می کند. یعنی یک دولت آپارتاید استعماری شهرک نشین قوانینی را تصویب و اجرا می کند که اجازه اخراج جمعیت بومی را می دهد که این نقض قوانین بین المللی است.

در حالی که 75 سال از نکبت را جشن می گیریم، میلیون ها پناهنده فلسطینی همچنان از حق بازگشت خود محروم هستند، در حالی که فلسطینیان 48 همچنان با خشونت وابستگی خود به شهروندی خود برای ماندن در فلسطین مواجه هستند.

تابعیت این امکان را به ما می دهد که فعلاً و در بیشتر موارد در کشور خود بمانیم، اما ما نیز اسیر پارادوکس آن هستیم. اگرچه شهروندی اسرائیل بخشی از استعمار ما است، اما ما به آن گره خورده ایم و مجبوریم برای آن بجنگیم.

وجود ما مستلزم این است که با این پارادوکس هم شهروندی اسرائیل و هم تابعیت استعماری برخورد کنیم. اما در عین حال، حضور ما روایت اسرائیل را نیز تضعیف می‌کند که می‌خواهد فلسطینی‌ها و تاریخ فلسطین را محو کند و یک اقدام دیگر مقاومتی در برابر آپارتاید و استعمار اسرائیل است.

نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.

[ad_2]