بستنی مسموم برای تسویه حساب با یک بدهکار در تهران آخرین خبرها

[ad_1]

5fb2441b5ee87_2020-11-16_12-49

وقتی پیک ماشین نتوانست درخواستی از مغازه دار پیر بخورد ، با بستنی مسموم به او نزدیک شد و مرگ را قطعی کرد.

اخیراً مرد جوان با پلیس تماس گرفته و گزارش داده است که پدر 72 ساله وی مسموم شده است. وی گفت: پدرم فریبوز در یکی از مناطق جنوبی تهران فروشگاه مواد غذایی دارد.

شب گذشته یکی از مغازه داران با ما تماس گرفت و گفت پدرم در مغازه خود بیهوش شده است.

ما بلافاصله به فروشگاه پدرم رفتیم و به بیمارستان منتقل شدیم. چهار جعبه سیگار ، یک میلیون و پانصد هزار تن پول و تلفن همراه وی از مغازه پدر من به سرقت رفته است.

ردپای پسر معتاد
به دنبال شکایت مرد جوان ، تحقیقات در این باره آغاز شد و افسران پلیس به عنوان بخشی از تحقیقات صاحبان فروشگاه ها با صاحب بستنی فروشی تماس گرفتند و او به افسران نکته اساسی داد.

وی به افسران گفت: شخصی به نام اشکان مدتی است که با فاریبوز کار می کند. او پیک اتومبیل است و کالاهایی را برای “فاریبژا” می آورد و گاهی آن را حمل می کند.

حتی او را دیدم که شب ها چندین بار با پیرمردی سوار موتور شد.

شب حادثه اشکان به فروشگاه من آمد ، بستنی خرید و آن را به فروشگاه برد. وی ادامه داد: اواخر شب بود که فروشگاه را تعطیل کردم که دیدم چراغهای جلو فروشگاه فریبوز هنوز روشن است.

با کمال تعجب ، او هرگز فروشگاه خود را تا آن شب باز نگذاشت. به محض ورود ، فاریبوها را دیدم که بیهوش در مغازه خوابیده است. خانواده فریبرز همچنین اظهار داشتند که اشکان مدتی با پدرشان رابطه جنسی برقرار کرده و او را شبانه به خانه می رساند. اما هیچ یک از اعضای خانواده شماره تماس و آدرس اشکان را نداشتند.

مرگ یک پیرمرد
سپس مغازه دار پیر ، هر روز که روز به روز بدتر می شد ، به کارمندان گفت که اشکان شب حادثه برای او بستنی آورده بود و او پس از خوردن بستنی بیمار شد.

تلاش برای دستگیری اشکان فریبرز در بیمارستان درگذشت. با مرگ وی تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد و پرونده به دستور بازپرس ادامه یافت.

در حالی که تحقیقات در جریان بود ، چند روز پیش یک تاجر محلی با پلیس تماس گرفت و اظهار داشت که اشکان را در نزدیکی فروشگاه فاریبورگ دیده است. بنابراین مأموران به محل حادثه رفته و اشکان را دستگیر کردند.

وی در تحقیقات اولیه اتهامات را انکار کرد ، اما محقق تحقیق در مورد علت اصلی مرگ پیرمرد و نقش اشکان در این حادثه را آغاز کرد.
گفتگو با متهم

آیا معتاد شده اید؟
بله ، من 17 سال است که تریاک مصرف می کنم و اخیراً از شیشه استفاده می کنم.

برای کی کار می کنی؟
من پیک ماشین هستم.

چگونه با فاریبوز آشنا شدید؟
مدتی قبل داشتم از خیابان رد می شدم که او را در خیابان دیدم. او منتظر ماشین بود ، من به سمت او سوار شدم و به طرف فروشگاهم حرکت کردم و پس از آن با هم دوست شدیم.

گاهی اوقات برای او وسایل می خریدم و گاه چمدان های او را حمل می کردم. شب او را به خانه می بردم.

چرا او را مسموم کردی؟
من چندین بار برای پیرمرد غذا و کالا بردم و او سه میلیون و پانصد هزار بچه به من بدهکار بود.

اما او برای پرداخت این پول مدام امروز و فردا را پرداخت می کرد. سپس از من خواست چند جعبه آب و نوشیدنی برایش بیاورم ، اما او هزینه آنها را پرداخت نکرد.

من آن را از خواهرم قرض گرفتم تا هزینه نوشیدنی های 136000 تامان را بپردازم.

باید پولم را می گرفتم. من بستنی را در یک فروشگاه بستنی خریدم و یک مسکن در آن قرار دادم. وقتی پیرمرد از هوش رفت ، چند جعبه سیگار ، پول و تلفن همراه از فروشگاه او سرقت کردم.

با سیگار چه کردی؟
من سیگار فروختم و بدهی ها را پرداخت کردم ، هزینه مواد مخدر را پرداخت کردم و لوازم خانگی را خریداری کردم.

چه اتفاقی افتاد که به محل بازگشتید؟
می خواستم ببینم که پیرمرد چه اتفاقی افتاده است. من قصد کشتن او را نداشتم.

وقتی پیک ماشین نتوانست درخواستی از مغازه دار پیر بخورد ، با بستنی مسموم به او نزدیک شد و مرگ را قطعی کرد.

آخرین اخبار (khabarfoori.com)

5fb2441b5ee87_2020-11-16_12-49

اخیراً مرد جوان با پلیس تماس گرفته و گزارش داده است که پدر 72 ساله وی مسموم شده است. وی گفت: پدرم فریبوز در یکی از مناطق جنوبی تهران فروشگاه مواد غذایی دارد.

شب گذشته یکی از مغازه داران با ما تماس گرفت و گفت پدرم در مغازه خود بیهوش شده است.

ما بلافاصله به فروشگاه پدرم رفتیم و به بیمارستان منتقل شدیم. چهار جعبه سیگار ، یک میلیون و پانصد هزار تن پول و تلفن همراه وی از مغازه پدر من به سرقت رفته است.

ردپای پسر معتاد
به دنبال شکایت مرد جوان ، تحقیقات در این زمینه آغاز شد و افسران پلیس به عنوان بخشی از تحقیقات صاحبان فروشگاه ها با صاحب بستنی فروشی تماس گرفتند و او به افسران نکته اساسی داد.

وی به افسران گفت: شخصی به نام اشکان مدتی است که با فاریبوز کار می کند. او پیک اتومبیل است و برای “فاریبژا” کالاهایی می آورد و گاهی اوقات آن را حمل می کند.

حتی او را دیدم که شب ها چندین بار با پیرمردی سوار موتور شد.

شب حادثه اشکان به فروشگاه من آمد ، بستنی خرید و آن را به فروشگاه برد. وی ادامه داد: اواخر شب بود که فروشگاه را تعطیل کردم که دیدم چراغهای جلو فروشگاه فریبوز هنوز روشن است.

با کمال تعجب ، او هرگز فروشگاه خود را تا آن شب باز نگذاشت. به محض ورود ، فاریبوها را دیدم که بیهوش در مغازه خوابیده است. خانواده فریبرز همچنین اظهار داشتند که اشکان مدتی با پدرشان رابطه جنسی برقرار کرده و او را شبانه به خانه می رساند. اما هیچ یک از اعضای خانواده شماره تماس و آدرس اشکان را نداشتند.

مرگ یک پیرمرد
سپس مغازه دار پیر ، هر روز که روز به روز بدتر می شد ، به کارمندان گفت که اشکان شب حادثه برای او بستنی آورده بود و او پس از خوردن بستنی بیمار شد.

تلاش برای دستگیری اشکان فریبرز در بیمارستان درگذشت. با مرگ وی تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد و پرونده به دستور بازپرس ادامه یافت.

در حالی که تحقیقات در جریان بود ، چند روز پیش یک تاجر محلی با پلیس تماس گرفت و اظهار داشت که اشکان را در نزدیکی فروشگاه فاریبورگ دیده است. بنابراین مأموران به محل حادثه رفته و اشکان را دستگیر کردند.

وی در تحقیقات اولیه اتهامات را انکار کرد ، اما محقق تحقیق در مورد علت اصلی مرگ پیرمرد و نقش اشکان در این حادثه را آغاز کرد.
گفتگو با متهم

آیا معتاد شده اید؟
بله ، من 17 سال است که تریاک مصرف می کنم و اخیراً از شیشه استفاده می کنم.

برای کی کار می کنی؟
من پیک ماشین هستم.

چگونه با فاریبوز آشنا شدید؟
مدتی قبل داشتم از خیابان رد می شدم که او را در خیابان دیدم. او منتظر ماشین بود ، من به سمت او سوار شدم و به طرف فروشگاهم حرکت کردم و پس از آن با هم دوست شدیم.

گاهی اوقات برای او وسایل می خریدم و گاه چمدان های او را حمل می کردم. شب او را به خانه می بردم.

چرا او را مسموم کردی؟
من چندین بار برای پیرمرد غذا و کالا بردم و او سه میلیون و پانصد هزار بچه به من بدهکار بود.

اما او برای پرداخت این پول مدام امروز و فردا را پرداخت می کرد. سپس از من خواست چند جعبه آب و نوشیدنی برایش بیاورم ، اما او هزینه آنها را پرداخت نکرد.

من آن را از خواهرم قرض گرفتم تا هزینه نوشیدنی های 136000 تامان را بپردازم.

باید پولم را می گرفتم. من بستنی را در یک فروشگاه بستنی خریدم و یک مسکن در آن قرار دادم. وقتی پیرمرد از هوش رفت ، چند جعبه سیگار ، پول و تلفن همراه از فروشگاه او سرقت کردم.

با سیگار چه کردی؟
من سیگار فروختم و بدهی هایم را پرداخت کردم ، هزینه مواد مخدر را پرداخت کردم و لوازم خانگی را خریدم.

چه اتفاقی افتاد که به محل بازگشتید؟
می خواستم ببینم که پیرمرد چه اتفاقی افتاده است. من قصد کشتن او را نداشتم.

[ad_2]