[ad_1]
100 روز نخست نخست وزیری بنیامین نتانیاهو یک فاجعه تمام عیار بوده است و اسرائیل را در یک دوراهی تاریخی قرار داده و راه را برای تعدادی سناریوهای آینده از هرج و مرج گرفته تا فاجعه باز می کند.
از زمان اعلام دولت جدید خود متشکل از فاشیست ها و متعصبان در اواخر سال 2022، رهبر از خود راضی اسرائیل شاهد کاهش محبوبیت خود، فروپاشی برنامه هایش و فروپاشی سیاست هایش بوده است.
کسی که مدتها به ایجاد رفاه و امنیت برای اسرائیل میبالد، رهبران نظامی و تجاری این کشور را به شورش علیه دولت خود و همچنین بخشهای عظیمی از رسانهها و دانشگاهها برانگیخته است.
متحدان اسرائیل نیز علیه او روی آوردهاند و جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، علناً او و دوستان منطقهای جدیدش را مورد سرزنش قرار داده است. حتی رهبری عربستان که در ابتدا وعدههایی را نشان میداد، در نهایت تصمیم به عادیسازی روابط با ایران به جای اسرائیل گرفت که به ضرر برنامه منطقهای نتانیاهو بود. هدفی که هدف آن بهبود روابط اعراب اسرائیل به بهای حقوق فلسطینیان است.
همه اینها، همراه با مخالفت بیسابقه عمومی و هفتهها فشار خیابانی فزاینده، قدرت نتانیاهو را تضعیف کرد و او را مجبور کرد تا برنامه مهم قانونگذاری خود را به تعویق بیندازد. اقدامی که شرکای ائتلافی او را ناامید کرد، بدون اینکه مخالفان سیاسی او را راضی کند، زیرا نتانیاهو از نتانیاهو میخواهند که «اصلاحات» غیرلیبرال خود را به کلی کنار بگذارد.
در این روند، نتانیاهو وزیر دفاع خود، یوآو گالانت را که به نوعی اخراج کرد (سپس او را اخراج نکرد) به دلیل صحبت علیه “اصلاحات” دور کرد، و خشم وزیر دادگستری خود، یاریو لوین، که معمار ارشد قوه قضاییه جدید است را برانگیخت. در دستور کار. ، در تمام مدت به وزیران دارایی و امنیت ملی متعصب و فاشیست خود، بزالل اسموتریچ و ایتامار بن گویر قدرت می داد.
بنگویر و اسموتریچ از این بحران برای گرفتن امتیازاتی از نخستوزیر استفاده کردند، از جمله تشکیل یک «گارد ملی» که بهعنوان شبهنظامی خصوصی آنها متشکل از علاقهمندان فاشیست علیه اقلیت فلسطینی اسرائیل، که آنها را دشمن داخلی میدانستند، عمل کند. آنها همچنین خواستار گسترش بیشتر شهرکهای غیرقانونی در سرزمینهای اشغالی فلسطین و سرکوب بیشتر فلسطینیها در بیتالمقدس و فراتر از آن شدند که همگی به وخامت بیشتر وضعیت امنیتی منجر شد.
سوء مدیریت نتانیاهو با اصلاحات قضایی همچنین گالی بهاراو میارا، دادستان کل اسرائیل را نگران کرد که گفت نتانیاهو با نادیده گرفتن تضاد منافع آشکار در رابطه با محاکمه فساد جاری خود و دخالت مستقیم در طرح دولت برای بازنگری در قانون، “قانون را زیر پا می گذارد”. سیستم قضایی
اما این جوهره اصلاحات قضایی نتانیاهو است – قرار دادن شخصیت و منافع خود بر قانون. دولت و دستور کار خود را بالاتر از دادگاه عالی قرار دهد. تا شرایطی را برای خود ایجاد کند تا به عنوان یک رئیس جمهور مستقل یا به عنوان یک مستبد قدرتمند به سبک پوتین حکومت کند. به عبارت دیگر، آینده او به آن بستگی دارد.
پس انتظار نداشته باشید نتانیاهو تسلیم شود یا عقب نشینی کند. نه زمانی که پایگاه سیاسی او او را “پادشاه” میداند، رهبری حزبش او را برای موفقیت خود ضروری میداند و شرکای ائتلافی سرکش به او برای ماندن در قدرت نیاز دارند.
بلکه برعکس. در حالی که او برای حداقل سازش با میانجیگری رئیسجمهور برای مشروعیت بیشتر به برنامهاش باز است، محتملترین سناریوی کوتاهمدت این است که نتانیاهو در بسیاری از برنامههای قانونگذاری خود بلافاصله پس از تعطیلات کنست، عجله کند. این همان چیزی است که او و شرکای سرسخت ائتلافش به آن نیاز دارند و می خواهند برنامه های افراطی اجتماعی، سیاسی و مذهبی خود را اجرا کنند.
چنین گستاخی و بیتفاوتی نسبت به درخواستهای عمومی ممکن است بیملاحظه باشد و به تشدید سیاسی بیشتر در خیابانهای اسرائیل اجازه دهد و در عین حال به بحران بیشتر در سرزمینهای اشغالی فلسطین دامن بزند.
چنین بیاحتیاطی، نخبگان نظامی و اقتصادی مورد حمایت ایالات متحده را به شورش علیه دولت و مختل کردن زندگی روزمره سوق میدهد و میتواند برای اسرائیل کاملاً بیثبات کننده باشد. و چنین بی ثباتی می تواند کشور را به سمت انتخابات جدید سوق دهد، به ویژه اگر برخی از اعضای لیکود، مانند گالانت، تصمیم بگیرند کشور را بر حزب مقدم دارند و دولت را از اکثریت پارلمانی خود محروم کنند.
اگر نتانیاهو “جادوگر” در انتخابات دیگری پیروز شود و یک دولت قدرتمندتر متعصب و فاشیست تشکیل دهد، اسرائیل می تواند به ترکیبی از خودکامگی و تئوکراسی تبدیل شود و به هر امید یا توهم صلح در فلسطین پایان دهد و راه را برای آخرالزمان هموار کند.
اما اگر نظرسنجی های امروز نشانه ای باشد، دور دیگری از انتخابات ممکن است نوید خوبی برای نتانیاهو و دولت ائتلافی او نباشد. با کاهش محبوبیت او، ممکن است او بیشتر به یک مسئولیت تبدیل شود تا دارایی برای حزب خود و حتی شاید از رهبری برکنار شود. در حالی که چنین سناریویی در حال حاضر دور از دسترس است، در 100 روز گذشته کمتر شده است.
اما از سوی دیگر، شکست نتانیاهو به معنای شکوفایی دموکراسی و برقراری صلح نیست. پس از دههها اشغال و ظلم، جامعه و سیاست اسرائیل بهطور وحشتناکی تحت سلطه احزاب راستگرا و راست افراطی خشونتآمیز قرار گرفته است که هر مجموعهای از ائتلافهای حکومتی در آینده احتمالاً افراطگرا خواهند بود، خواه کم و بیش مذهبی، چه به رهبری بنیامین نتانیاهو یا به رهبری ژنرال بنی گانتز
بدتر از آن، ائتلافی از احزاب راست سکولار قطعاً همان سیاست های ظالمانه را در فلسطین اشغالی دنبال می کند، در حالی که از فشارهای داخلی و خارجی که دولت فعلی را محدود می کند، رها می شود. چنین ائتلافی، در این میان، تنها حلقههای باطل نظامیسازی و فاشیسم، اشغالگری و تعصب را تقویت میکند، زیرا آنها پیوسته به یکدیگر تغذیه میکنند.
تنها راه برای شکستن این چرخه های باطل افراط گرایی و بی ثباتی، تعصب و خشونت این است که اسرائیل دوگل خود را تولید کند که بتواند به اشغال فلسطین پایان دهد، همانطور که فرانسوی ها در الجزایر انجام دادند، یا دی کلرک خود که به اندازه کافی شجاع است که پایان دهد. شغل آن آپارتاید و همچنین آفریقای جنوبی.
چنین اراده و شهامت اسرائیل تنها در صورتی می تواند ظهور کند که سناریوی سوم از بحران طولانی و سردرگم، اسرائیل را فلج و منزوی کند و نخبگانش را وادار کند که از توهمات خود راضی خود مبنی بر دمکراتیک، لیبرال و روشنفکر بودن در یک دولت آپارتاید جدا شوند و شروع به مقابله کنند. با علل ریشه ای آشفتگی های جاری (یا فاودا و فاشیسم).
[ad_2]