[ad_1]
“وحشت”. “هیجان”. “شوک ها”. اظهارات اخیر امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه در مورد چگونگی برخورد اروپا با چین و اجتناب از تبدیل شدن به “واسال” ایالات متحده، موجی از محکومیت غرب را برانگیخته است.
مکرون در مصاحبهای در هواپیما پس از سفر پرمخاطب خود به چین گفت: «خطر بزرگی» که اروپا با آن مواجه است، این است که «در بحرانهایی قرار میگیرد که مربوط به ما نیست و مانع از ایجاد خودمختاری استراتژیک میشود».
منتقدان به ویژه به اظهارات او در مورد تایوان که به نظر می رسد دلالت بر این دارد که اروپا هیچ علاقه ای به درگیری ندارد و ایالات متحده مسئول اصلی تسریع “سرعت” بحران است و خطر یک “واکنش بیش از حد” چین را افزایش می دهد، به شدت انتقاد کردند.
این به نظر یک انحراف بزرگ از موضع بسیار خنثیتر اتحادیه اروپا یا در واقع موضع رسمی فرانسه است – که وزیر امور خارجه ماکرون در روز سهشنبه در نشست دیپلماتهای ارشد گروه ۷ تکرار کرد.
مکرون همچنین متهم به تضعیف وحدت اروپا با ظاهر شدن بسیار آشتیجوتر از اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، که در این سفر او را همراهی میکرد، با چین است. و آیا در زمانی که یکی از مفسران برجسته آمریکایی گفت: «اگر رهبری، اطلاعات و تسلیحات آمریکا نبود، روسها در لویو چای مینوشیدند، آچار روابط با واشنگتن را پرتاب نکرد؟»
مطمئناً اظهارات ماکرون مانند یک شکست دیپلماتیک خودخواسته به نظر می رسد. او در تلاش برای دفاع از خودمختاری بیشتر اروپا در چارچوب جهانی که به طور فزاینده ای توسط رقابت بین ایالات متحده و چین شکل می گیرد، به نتیجه ای کاملاً معکوس رسید – نمایش گیج کننده ای از عدم اتحاد در برابر دو هژمون جهانی.
با این حال، او به سختی تنها مسئول این عدم انسجام ناشی از اروپا است. زیرا چه کسی هفته گذشته برای قاره صحبت می کرد؟ آیا باید از موضع سرسخت فون در لاین در قبال چین سرنخ بگیریم یا جوزپ بورل، دیپلمات ارشد شورای اروپا که “ما از ظهور چین نمی ترسیم”؟
کدام دیدگاه ها بیشتر نمایانگر احساسات اروپایی هستند؟ پیشنهاد ماتئوش موراویسکی، نخست وزیر لهستان که «به جای ایجاد خودمختاری استراتژیک از ایالات متحده، اروپا باید به دنبال «مشارکت استراتژیک» با واشنگتن باشد، یا اصرار نخست وزیر مجارستان ویکتور اوربان که «ما باید از منافع خود شروع کنیم و نه منافع دیگران را در نظر بگیریم؟
تفرقه اروپا به نفع دو سنگین وزن جهان عمل می کند. پکن، با توجه به اندازه اقتصاد خود، از همکاری دوجانبه با کشورهای جداگانه به جای اروپا به عنوان یک بلوک، سود می برد. واشنگتن همچنین زمانی که احساس کرد اتحادیه اروپا در برآورده کردن خواسته های خود – مانند اعمال تحریم های اقتصادی علیه ایران یا چین – کند است، از ایجاد اختلاف در این قاره فراتر نبود.
البته واشنگتن مایل است اتحاد بیشتر اروپا علیه چین را ببیند. نیویورک تایمز در پایان نوشت: «دیپلماسی فرانسه تلاشهای آمریکا برای مهار چین را کاهش میدهد». وال استریت ژورنال محکوم کرد: ماکرون قدرت بازدارندگی در برابر تجاوز چین را تضعیف می کند.
این اغراق آمیز است.
با وجود همه دست و پا چلفتی های ماکرون – با صدای بلند فکر کردن برای سران کشورها، به ویژه در مقابل مطبوعات، توصیه نمی شود – بسیاری در سراسر جهان، به ویژه در جنوب جهانی، احساس رئیس جمهور فرانسه را دارند که به طور اجتناب ناپذیری به روابط ایالات متحده و چین کشیده شده است. . مبارزه برای برتری این نبردی است که ارتباط چندانی با منافع فوری اکثر کشورها ندارد، اما آنها مجبورند در آن حرکت کنند.
بیهاری کاوسیکان، دیپلمات ارشد سابق سنگاپور در مقاله ای می نویسد: چین و ایالات متحده حقایق ژئوپلیتیکی هستند که هیچ کشوری نمی تواند آنها را نادیده بگیرد و دقیقاً به دلیل رقابت آنها، برخورد همزمان با هر دو شرط لازم برای برخورد مؤثر با هر دو است. هفته گذشته در Foreign Affairs منتشر شد. در مواجهه با این واقعیتها، اکثر کشورها تلاش خواهند کرد تا استقلال خود را در چارچوب محدودیتهای شرایط خاص خود به حداکثر برسانند. آنها نمی خواهند همه منافع خود را در همه زمینه ها در یک جهت یا جهت دیگر هماهنگ کنند.
رویکرد مکرون نیز متفاوت نیست. به گفته وی، اروپا باید به عنوان یک «قطب سوم» ساخته شود. برای این منظور، باید استقلال امنیتی بیشتری از ایالات متحده به آن داده شود – که در نهایت می تواند در نقطه ای به یک موضع دفاعی ضد اروپایی مانند موضع دونالد ترامپ بازگردد. در عین حال، باید وابستگی اقتصادی خود به چین را در بحبوحه کسری تجاری فزاینده کاهش دهد.
در واقع اروپا شروع به برداشتن گام های ملموس در این مسیرها کرده است.
با این حال، ما با یک مشکل باقی مانده ایم. اگر همان طور که کائوسیکان توصیه می کند و به نظر می رسد مکرون نشان می دهد، سیاست محافظت بین دو قدرت بزرگ واقعا بهترین است، مشکلاتی که تنها از طریق همکاری بین المللی و حکومت جهانی قابل حل هستند کجا هستند؟
کشورهای جنوب جهانی در حال حاضر سنگین ترین هزینه را از نظر تغییرات آب و هوایی، افزایش سطح فقر، دسترسی به واکسن ها و داروها، تحرک انسان و بسیاری از مسائل مبرم دیگر می پردازند. تن دادن به کشمکش مداوم بین ایالات متحده و چین یک پاسخ قابل قبول نیست.
در عوض، جامعه بینالملل باید پیوسته نشان دهد که انتظار دارد هر دو قدرت تحت قوانین بینالمللی پاسخگو باشند. جامعه بینالملل نباید به چین مجوز رایگان برای سوابق حقوق بشری نابخشودنیاش بدهد، چه بازداشت دستهجمعی صدها هزار اویغور و سایر قومیتهای مسلمان که به اردوگاههای بازآموزی در سین کیانگ فرستاده شدهاند، چه زندانی شدن حقوق بشر. فعالان
به همین ترتیب، ایالات متحده و اروپا باید در مورد رفتار وحشتناک با پناهجویان و پناهندگان و نادیده گرفتن حقوق بهداشت و توسعه در کشورهای فقیرتر و بسیاری از مسائل دیگر پاسخگو باشند. حقیقت سخت این است که پاسخگو کردن اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل همیشه سخت تر خواهد بود. با این حال، آنچه عمیقاً آسیبرسان است این است که چگونه آشکارا خود را از قوانینی که نگهبان آن هستند مبرا میکنند و از مسئولیت جنایات جنگی، نقض حاکمیت ارضی دیگر کشورها و رفتار غیرقانونی متحدان خود اجتناب میکنند. حمله آمریکا به عراق و جنگ روسیه در اوکراین نمونه هایی از این دست است.
با این حال، به جای این دیدگاه بیثمر مبنی بر اینکه نقضهای یک کشور به نحوی نقضهای دولت دیگر را خنثی میکند – سخنی که متأسفانه در سراسر جنوب جهانی شنیده میشود – همه بازیگران نظام بینالملل، اعم از کوچک و بزرگ، باید برای حمایت و اعمال تلاش کنند. قانون بین المللی. بالاخره اینها قوانینی است که خودشان تدوین، مذاکره و امضا کردند.
این استدلال که واشنگتن ضامن واقعی “نظم جهانی” است، تا زمانی که احترام واقعی به قوانین بینالمللی نشان ندهد، همچنان برای بسیاری از نقاط جهان پوچ خواهد بود.
به همین ترتیب، ادعای چین مبنی بر اینکه مدافع واقعی چندجانبه گرایی و منشور سازمان ملل است، تا زمانی که دریای چین جنوبی را نظامی کرده و تخلفات روسیه در اوکراین را انکار کند، برای رفع تردیدها در مورد تعهد این کشور به چیزی غیر از منافع شخصیاش کمک چندانی نخواهد کرد.
وقتی وضعیت سیاست بینالملل را در نظر میگیریم، «وحشت»، «ناآرامی»، «آشفتگی» اصطلاحات مناسبی هستند. اما جهانی عادلانهتر بدون تعهد بیشتر به عدالت – که در مورد دولتها با حقوق بینالملل شروع میشود – اتفاق نمیافتد.
در مورد اظهارات ماکرون، هر گونه خشم باید در جایی باشد که مشکلات واقعی نهفته است: فقدان عمومی مسئولیت پذیری از سوی دولت های سراسر جهان، که بشریت بهای هرچه بیشتر برای آن پرداخت می کند.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.
[ad_2]