“طولانی ترین و قوی ترین گلوله باران کیف از ابتدای جنگ” | اخبار جنگ روسیه و اوکراین

[ad_1]

روزنامه‌نگار منصور میروالف در حالی که روسیه حملات هوایی سنگینی را به پایتخت اوکراین انجام داد، با صدای انفجارهای بلند در کیف از خواب بیدار شد.

کیف، اوکراین – این طولانی‌ترین و قوی‌ترین گلوله باران کیف از آغاز جنگ بود. با صدای بلندی از خواب بیدار شدم که شیشه های آپارتمان مرکز شهرم را لرزاند.

بسیار نزدیک بود، اما صدا باعث شد متوجه شوم که ضربه “خوب” سیستم های پدافند هوایی بود که پهپادها یا موشک ها را در هوا اصابت کرد. حداقل 10 حمله دیگر در عرض چند دقیقه با تکه‌های درخشان موشک‌های ضد هوایی در تاریکی ظاهر شد.

آنقدر خوابم می آمد که نمی توانستم آنها را بشمارم. اینها آتش بازی نیست که شما را وادار کند برای لذت بردن از منظره به سمت پنجره بشتابید، چه برسد به یک نوار ویدئویی. من آنها را از میان پرده هایی که هنوز روی تختم دراز کشیده بودند تماشا کردم.

کاری که واقعاً باید در چنین شرایطی انجام دهید این است که خود را با یک پتو بپوشانید تا از شیشه شکسته موج ضربه محافظت کند.

پس از استراحتی کوتاه، انفجارهای بیشتری در پی داشت که برخی از آنها دورتر از مرکز شهر بودند. صدای همه آنها “خوب” بود. من عصبانی نشدم، از رختخواب بلند نشدم. حتی به ساعت نگاه نکردم و سعی کردم بخوابم.

ماه‌هاست که می‌دانم – از نظر آماری – احتمال اصابت یک پهپاد یا موشک به آپارتمان من صدها برابر کمتر از مرگ من در یک تصادف رانندگی است. البته، هر گلوله باران شما را با آدرنالین و ترس غیرمنطقی پر می کند.

اما بدتر از همه، برخلاف صدای ناقوس های کلیسا، گلوله باران به نظر “تمام” نمی رسد.

سکوتی است که با پژواک انفجارها طنین انداز می شود. شما انتظار دیگری را دارید و تخیل شما آن را قوی تر و قوی تر تصور می کند.

بعد از تقریبا 15 ماه جنگ، تفکر من بیش از حد منطقی است. فقط در خواب می بینم که موشک مار دیوار آپارتمانم را می شکند و کتاب ها و صفحه های وینیل مرا خراب می کند. من هرگز در این رویاها نمیمیرم.

واقعا چه چیزی مرا عصبانی کرد؟ دقایقی بعد، بله، از آخرین انفجار، صدای دیگری شنیده شد – وزوز یک پشه. این به همان اندازه ضعیف و محکوم به نظر می رسید که تلاش های روسیه برای ترساندن اوکراین به تسلیم شدن.

بلند شدم، چراغ ها را روشن کردم، پشه را با بالش کشتم و دوباره خوابیدم. یک بار نیش نزد، طعم خونم را نچشید. نه روسیه.

[ad_2]